الگوریتم موتورهای جست و جو در رتبهبندی وبسایتها با گذشت زمان شکل پیچیدهتری به خود گرفتهاست. همچنین، نحوهی جستجوی افراد نیز از کلمات مختصر و رسمی به سمت عبارات کاملتر با لحن عامیانه تغییر شکل یافته است. به علاوه، موتورهای جست و جو نیز نتایج بسیار دقیقتری نسبت به آنچه کاربران میخواهند ارائه میکنند. دیگر بهینهسازی محتوای وبسایت و استفاده از کلمات کلیدی به تنهایی کافی نیست، بلکه معماری وبسایت بسیار مهم است. با توجه به روند این تحولات، مدل خوشهای تولید محتوا، معماری مناسبی برای وبسایتهاست. بنابراین، استراتژی تولید محتوا باید متناسب با این معماری تغییر کرده وتوسعه یابد.
همانگونه که در تصویر زیر مشاهده میکنید، در روش سنتی تولید محتوا، پیرامون هر موضوع، مقالات مختلفی به صورت جداگانه نوشته شده میشود. اضافه کردن محتوای زیاد اما از هم گسیخته به یک وبلاگ، حتی اگر حاوی کلمات کلیدی بسیاری باشد، یافتن و رتبهبندی آنها را توسط موتورهای جست و جو مشکلتر خواهد کرد. همچنین، طبقهبندی نامنظم مطالب در وبسایت، باعث سردرگمی مخاطبان شده و باعث میشود نتوانند به سرعت اطلاعات مورد نیاز خود را بیابند.
با استفاده از مدل خوشهای تولید محتوا یا Topic Clusters، عنوانها به طور منظم دسته بندی میشوند. افراد به راحتی مطالب مورد نیاز خود را در وبسایت شما مییابند و به مقالات مرتبط هدایت میشوند. مدل محتوای خوشهای از سه جزء Pillar Content، Cluster Content و هایپرلینک تشکیل شده است. در این مدل، یک موضوع را که میخواهید وبسایت شما به وسیله آن توسط گوگل دیده شود، به عنوان موضوع اصلی انتخاب کنید (Pillar Content)، با توجه به آن، مقالات مرتبطی نوشته (Cluster Content) و به موضوع اصلی لینک دهید (Hyperlink). برای این منظور، باید از روشهای لینک بیلدینگ داخلی استفاده کرده و مقالات مرتبط را به یکدیگر لینک کنید. پیادهسازی این مدل تولید محتوا، علاوه بر ایجاد یک تجربه کاربری خوب، سبب میشود مخاطبان به صفحات بیشتری از وبسایت هدایت شوند. در نتیجه گوگل به راحتی میتواند تعداد بیشتری از صفحات وبسایت شما را ایندکس کرده و رتبهی بالاتری به آنها اختصاص دهد.
پیلارپیج همان صفحهای از وبسایت است که خوشهها(Cluster Contents) در آن قرار میگیرند و مانند نقشهی راه، اطلاعات کلی دربارهی یک عنوان جامع در آن وجود دارد. پیلارپیجها غالباً از یک مقالهی عادی طولانیتر هستند، چرا که تمام جنبههای مختلف یک موضوع را دربرمیگیرند، با این تفاوت که به شرح جزئیات آن نمیپردازند.
هر کدام از خوشههای محتوا، یکی از کلیدواژههای مرتبط با آن موضوع را به طور کامل و با جزییات بیشتر شرح میدهد. تمام خوشهها به این صفحهی جامع لینک میشوند. یکی از نکات مثبت در مورد پیلارپیج این است که مخاطب با ورود به آن، به منبع جامعی از اطلاعات مورد نیاز خود دسترسی پیدا میکند و سپس تصمیم میگیرد کدام یک از جنبههای موضوع را با جزییات بیشتری مطالعه کند. به همین جهت، میتوان گفت پیلارپیج سبب افزایش ترافیک وبسایت شده و پتانسیل بسیار زیادی جهت قرار گرفتن در جایگاههای بالا در موتورهای جستجو دارد. بنابراین، ساخت پیلارپیج قدم مثبتی در جهت بهینهسازی موتورهای جست و جو و در نهایت تولید لید است.
اولین گام جهت ایجاد پیلارپیج، این است که تمرکز فکری خود را از کلیدواژهها به سمت عنوانهایی تغییر دهید که میخواهید رتبهی بالایی در نتایج جست و جوی گوگل کسب کنند. سپس، عناوین مقالات مرتبط با این موضوعات را انتخاب کنید. عنوان پیلارپیج باید تا حد کافی جامع و قابل بسط باشد. پیلارپیج باید تا حد ممکن، بیشتر سوالات مخاطب را در مورد یک موضوع خاص پاسخ دهد. همین موضوع باعث افزایش کلیک روی صفحات مختلف وبسایت شده و نرخ تبدیل کلیک بالا میرود.
برای انتخاب موضوعات میتوانید در مورد چالشها و علایق مخاطبان خود اطلاعات کسب کنید. فراموش نکنید این افراد هستند که با وارد کردن کلیدواژههای مورد نظر خود جست و جو میکنند، بنابراین باید تلاش کنید تا پرکاربردترین کیدواژهها، عبارات و موضوعاتی که توسط کاربران جست و جو شدهاند را بیابید. در حقیقت میتوان گفت شناخت پرسونای مخاطب، منبع بسیار خوبی از ایدهها برای تولید محتوای یک پیلارپیج است. در نهایت، ایدههای به دست آمده باید از نظر همراستا بودن با اهداف و استراتژیهای بلندمدت سازمان، بررسی شده و مناسبترین آنها انتخاب شوند.
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان
در مقالات قبل، با اهمیت بازاریابی در شبکههای اجتماعی و مراحل آن به عنوان یکی از اصلیترین استراتژیهای دیجیتال مارکتینگ آشنا شدید. برای ارزیابی عملکرد کسب و کارتان در دیجیتال مارکتینگ، همانند دیگر بخشهای بازاریابی، شاخصههای کلیدی عملکرد یا KPI هایی وجود دارند که به کمک آنها میتوانید دریابید تا چه اندازه به اهداف خود نزدیک شدهاید. این روزها شبکه اجتماعی اینستاگرام بسیار پرطرفدار است و روز به روز بر تعداد عضوهایش افزوده میشود. به همین دلیل فضای بسیار مناسبی برای فعالیتهای بازاریابی و تبلیغات است.
در این مقاله میخواهیم شما را با KPI های اینستاگرام در حسابهای کاربری تجاری آشنا کنیم تا بتوانید به راحتی عملکرد خود را ارزیابی نمایید. از قسمت Insight، میتوانید به اطلاعات مفیدی درباره پستها، تمام فعالیتهای انجام شده در صفحه و اطلاعاتی در مورد خصوصیات و رفتار مخاطبان خود دسترسی پیدا کنید تا از آن طریق بهتر بتوانید برای کسب نتایج مورد نظرتان در مورد تولید بسیاری از محتواها تصمیمگیری و برنامهریزی کنید .
در بخش تعاملات یا Interactions، میتوانید مجموع فعالیتها و تعاملات افراد را با صفحهتان در هفته گذشته به تفکیک روز در قالب یک نمودار مشاهده کنید. همچنین، میزان بازدید از پروفایل، تعداد ورود به وبسایت، تعداد ایمیلهای ارسال شده، تعداد تماسهای تلفنی به صورت جداگانه نشان داده شده است.
در بخش Discovery، تعداد کل حسابهای کاربری که در هفته گذشته از صفحه شما بازدید کردهاند، در یک نمودار به تفکیک روزهای هفته نشان داده شده است. ممکن است هر شخص یک بار و یا بیشتر از صفحه شما بازدید کند. آمار هر بازدید در شاخصی به نام impression ثبت میشود. از طرفی، تعداد نفراتی که از پستهای شما بازدید کردهاند، با حذف حسابهای کاربری تکراری، در شاخص Reach محاسبه میشوند.
جهت ارزیابی نهایی فعالیتهای صفحه و اطلاع از روند صعودی یا نزولی رشد، با توجه به هدف مورد نظر، باید فعالیتها را طی بازه زمانی مشخص در قیاس با هفته قبل مقایسه کرد. برای مثال، زمانیکه هدف و تمرکز شما افزایش بازدید از وبسایت است، حتی بدون تغییری در Reach و یا Impression، در صورت افزایش کلیک بر روی وبسایت، هدف شما محقق شده است. هنگامی که تمرکز شما بر آگاهی از برند است، میتوان گفت در صورت بالا رفتن بازدید از پروفایل صرف نظر از فاکتورهای دیگر، در این مورد موفق عمل کرده اید.
محتوا به 3 بخش اصلی پستها، استوریها و پروموشنها تقسیم شده است. در این بخش میتوانید تجزیه و تحلیل درستی از آنچه تا به حال در صفحه خود پست کردهاید، به دست آورید.
در قسمت Feed Posts، 6 پست اخیر بر اساس بیشترین Impressionنمایش داده شده است. همچنین شما میتوانید در حالت نمایش تمام پستها، با استفاده از قابلیت فیلتر کردن، پستهای دلخواه خود را در بازههای زمانی مختلف (از 7 روز تا 2 سال) ، با توجه به kPI های دلخواه )مانند Engagement، Reach،Follows ،Likes ، Saved، Get Direction،View ، Profile Visit، Call، Email ،(Text و نوع محتوا (مانند عکس، ویدیو، آلبوم تصاویر و پستهای ) انتخاب کنید و خروجی آن را بررسی کنید. ایجاد پستهای ، قابلیت جدیدی است که اخیراً به اینستاگرام اضافه شده و امکان آنلاین از طریق تپ کردن بر روی پست و یا استوری را فراهم میکند. اگر هدف شما افزایش است، در این بخش میتوانید دریابید پستهای نسبت به میزان بازدید از آنها، چه میزان کلیک خورده و یا کاربران را به وبسایت هدایت کردهاند.
در قسمت insight هر کدام از پستها، اطلاعات کامل مربوط به آن پست از جمله میزان لایک، کامنت، به اشتراک گذاری و ذخیره کردن را مشاهده خواهید کرد.
برای اینکه بدانید هر پست شما چه میزان باعث شده مخاطبان از پروفایلتان بازدید کنند و یا وارد وبسایت شما شوند، به قسمت تعاملات یا Interactions، مراجعه کنید.
در بخش Discovery میتوانید به اطلاعات جزئیتر در مورد آن پست دست یابید. برای مثال، تعداد بازدیدهای پست شما به علاوه درصد افرادی که فالور شما نبودهاند اما از آن بازدید کردهاند، تعداد افرادی که از طریق این پست شما را فالو کردهاند، اطلاعات مربوط به Reach این پست. در این قسمت در مییابیم Impression به دست آمده، بیشتر مربوط به کدام بخش است: صفحه اصلی، جستجوی هشتگ، پروفایل و یا صفحه اکسپلور اینستاگرام.
در قسمت Stories، میتوانید گزارش مربوط به استوریهای گذشته خود را مشاهده کنید. در بخش Interactions، تعداد افرادی که نظرشان را درباره استوری شما در قالب پیام برای شما ارسال کردهاند و پس از مشاهدهی این استوری از پروفایل شما بازدید کردهاند، نمایش داده میشود. در بخش Discovery میتوانید اطلاعات بسیاری را درباره هر استوری و واکنشهای کاربران هنگام مشاهدهی آن دریابید.
برای مثال تعداد کل بازدیدهای استوری شما (Impression)، تعداد بازدیدهای بدون تکرار از آن (Reach)، تعداد افرادی که پس از مشاهده استوری، صفحهی شما را فالو کرده، وارد لینک موجود در استوری شده، یا از طریق ایمیل و پیامک با شما ارتباط برقرار کردهاند، معیارهای خوبی جهت سنجش میزان جذابیت محتوا برای کاربران هستند.
در رابطه با ارزیابی محتوا و تعیین موفقیت آمیز بودن آن، باید گفت الزامی به وجود رشد صعودی در تمام شاخصها نداریم، بلکه نوع کسب و کار و هدف ما از تولید محتوا، تعیین کنندهی شاخص مورد نیاز جهت ارزیابی عملکرد هستند. برای مثال نمیتوان گفت تعداد لایک و کامنت بالا همیشه معیار خوبی برای ارزیابی موفقیت ماست.
در این بخش، میتوانید از محل زندگی، محدوده سنی و جنسیت فالورهای خود مطلع شوید. این اطلاعات به شما کمک میکنند تا محتوایی متناسب با نیاز و سلیقهی مخاطبان تولید کنید. همچنین در بخش Followers، میتوانید دریابید فالورهای شما بیشتر در چه روزها و چه ساعاتی در اینستاگرام فعال هستند و مناسبترین وقت را برای گذاشتن پست انتخاب کنید.
آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان، در ایجاد و مدیریت شبکههای اجتماعی مورد نیاز کسب و کارتان شما را یاری خواهد کرد.
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان
در این بلاگ قصد داریم به لحظههای حقیقت که پیشتر به آنها پرداختهایم، نگاهی اجمالی داشته باشیم.
در ابتدا بهتر است بدانیم که لحظه اول و دوم حقیقت در سال 2005 توسط آلن جورج لفلی مدیرعامل شرکت پی اند جی مطرح شد و بعدتر در سال 2011 گوگل لحظه صفرم حقیقت را ارائه کرد.
اولین لحظهای که به آن میپردازیم، لحظه قبل از لحظه صفرم است؛ زمانی که مشتری نیاز بالقوه دارد و هنوز شروع به جستجو نکرده است؛ لحظهای قبل از اینکه مشتری تصمیم بگیرد، دلیلی برای انتخاب ما داشته باشد و از میان رقبا به سمت ما تمایل پیدا کند. در این لحظه میتوانیم برای مخاطبانمان نیازی جدید را ایجاد کنیم. برای مثال شرکت اپل در سال 2010 با وجود گوشیهای هوشمند و همچنین لپتاپ، آیپد را به بازار معرفی کرد و نیاز جدیدی را در مخاطبان خود شکل داد.
لحظه بعدی اصطلاحی است که توسط گوگل ارائه شد؛ لحظه صفرم حقیقت. زمانی که فرد برای استفاده از یک کالا یا خدمت درباره آن در موتورهای جستجو به تحقیق میپردازد و از نظر دیگر افراد تاثیر میپذیرد. طبق آمار ارائه شده توسط گوگل، 88% از افراد در آمریکا، قبل از استفاده از محصولات و خدمات به جستجوی کالای مورد نظر خود میپردازند. در این مقطع رسانههای اجتماعی مانند اینستاگرم، تلگرام و … نقش مهم و تاثیرگذاری روی روند تصمیمگیری افراد دارند.
مرحله بعد، لحظه اول حقیقت است که مشتری تصمیم خود را میگیرد و برای اقدام میکند و بعد از جستجو در لحظه صفرم حقیقت، میان گزینههای موجود، دست به انتخاب میزند. لحظه اول حقیقت لحظه برخورد مشتری با محصول است. پروسه تصمیمگیری و انتخاب 3 الی 5 ثانیه از وقت مشتری را صرف میکند؛ در نتیجه روی عوامل تاثیرگذاری مثل بستهبندی، قیمت، گارانتی و … باید تمرکز بیشتری داشته باشیم.
لحظه بعدی لحظه دوم حقیقت است؛ لحظهای که مشتری به تجربه محصول یا خدمت ما میپردازد. اگر این تجربه مثبت باشد فرد دوباره تجربهاش را تکرار میکند اما اگر این تجربه منفی باشد، به سراغ محصولات رقبا میرود. در این مرحله نیاز به تمرکز بیشتری روی کیفیت محصولات و خدماتمان داریم.
مرحله بعدی، لحظه سوم حقیقت است؛ زمانی که مشتری نسبت به تجربه مثبت یا منفی کسب شده، بازخوردش را ارائه میکند. قابلیت محصولات ما برای رفع نیاز مشتری و همچنین تلاش ما برای ایجاد یک تجربه لذتبخش در خلال ، پاسخ احساسی مشتری ما را شکل میدهد. در این لحظه نباید از اهمیت بازاریابی دهان به دهان غافل بود. این نوع بازاریابی یکی از کمهزینهترین و در عین حال اثربخشترین راهها برای جذب مشتری است؛ چرا که بازخورد مثبت مشتری و پیشنهاد برند ما به دیگران از سمت او تاثیر زیادی روی پروسه Lead Generation خواهد داشت.
در همه مراحل باید به مدیریت تجربه مشتری و مدیریت ارتباط با مشتری توجه داشته باشیم. مدیریت درست هر لحظه و در اولویت قرار دادن نیازهای مشتری قبل از هر گزینه دیگری، به ما در داشتن مشتری وفادار کمک میکند.
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان
شبکههای اجتماعی، بستر بسیار مناسبی برای بازاریابان فراهم کردهاند، چرا که از این طریق میتوانند سریعتر به اهداف خود دست یابند. آنها خواهند توانست با بودجهی نسبتاً کمتری با مشتریان بالقوه و بالفعل (مخاطبان هدف) خود تعامل دوسویه داشته باشند، آگاهی از برند را افزایش دهند و لید تولید کنند. در همین راستا، ترافیک وبسایت افزایش پیدا خواهد کرد و مشتریان به قیف هدایت میشوند. این روند به افزایش نرخ بازگشت سرمایه (ROI) کمک میکند. به علاوه، مخاطبان در شبکههای اجتماعی به راحتی میتوانند مطالب دلخواه و جذاب و کاربردی را به اشتراک بگذارند. بنابراین یک محتوای جذاب به راحتی در شبکههای اجتماعی وایرال میشود. بازاریابی در شبکههای اجتماعی، یکی از روشهای جذاب بازاریابی درونی یا Inbound Marketing است که بازدهی نسبتاً بالایی دارد.
برای بسیاری از برندها، فعالیت در شبکههای اجتماعی، یکی از اجزای اصلی استراتژی دیجیتال مارکتینگ است. به کارگیری یک استراتژی خوب و خلاقانه، میتواند رشدچشمگیری در کسب و کار شما ایجاد کرده و جایگاه شما را در صنعت در مقایسه با رقبا بهبود بخشد. اما اجرای برنامههای اشتباه و غیر اصولی ممکن است آسیب زیادی به کسب و کار شما برساند. این نوع بازاریابی سبب میشود با افراد بسیار زیادی در سراسر دنیا ارتباط برقرار کنید و مشتریان وفادار را افزایش دهید.
اهداف، چالشها و معیارهای ارزیابی بازاریابی در شبکههای اجتماعی را تعیین کنید. این اهداف میتوانند شامل افزایش آگاهی از برند، ارتباط قویتر و مستمر با مخاطبان، افزایش و افزایش ترافیک وبسایت باشند. در این مرحله لازم است وضعیت فعلی کسب و کار خود را از نظر معیارهای مهم مورد نظرتان بررسی کرده و جایگاه فعلی خود را در دنیای دیجیتال ارزیابی کنید. سپس باید تعیین کنید چه اندازه میتوانید به این کار زمان اختصاص دهید، چه منابعی در اختیار دارید؟ آیا خودتان این کار را انجام میدهید و یا به اشخاص دیگری میسپارید؟ و در نهایت چقدر بودجه لازم دارید؟
رقبای خود را شناسایی کنید. با بررسی و تحلیل فعالیتهای آنها در بازاریابی دیجیتال، میتوانید از موفقیتها و شکستهای آنها درس بگیرید.
مخاطبان هدف خود را تعیین کنید و سپس شبکههای اجتماعی متناسب با آنها را انتخاب نمایید. برخی اوقات خصوصیات دموگرافیک مخاطبان نقش عمدهای در انتخاب شبکه اجتماعی مورد نظر شما خواهد داشت.
متناسب با شبکه اجتماعی و مخاطبان هدف، محتوا تولید کنید. تلاش کنید با ارائهی اطلاعات خاص و مفید آموزشی، به مخاطب آگاهی دهید و از نظرات آنها بهره ببرید. تولید محتوای بصری جذاب و خلاقانه، سبب جذب مخاطبان میشود. به علاوه، شناسایی روند (ترند) رایج جامعه و سلیقهی مخاطبان میتواند به شما در انتخاب نوع و موضوع محتوا، کمک کند. بهتر است از هشتگهای مرتبط برای هر پست و یا محتوا، استفاده کنید. هشتگها مانند برچسب هستند و علاوه بر اینکه به مخاطب پیام محتوا را میرسانند، باعث میشوند کسانی که آن هشتگ را جست و جو میکنند، به سرعت مطلب را بیابند.
نتایج را با توجه به اهداف و معیارهای خود به طور مستمر ارزیابی کرده و بهبود دهید.
آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان، به شما و کسب و کارتان جهت بازاریابی اثر بخش در شبکههای اجتماعی کمک میکند.
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان
تحلیل SWOT یک ابزار ضروری برای برنامهریزی، تدوین استراتژی و تحلیل وضعیت سازمان است. SWOT مخفف Strength، Weakness، Opportunity و Threat میباشد؛ یعنی نقاط قوت، نقاط ضعف، فرصتها و تهدیدها. نقاط قوت و نقاط ضعف، مسائل درونی، تحت کنترل و قابل تغییر و فرصتها و تهدیدها، مسائل بیرونی سازمان هستند که تحت کنترل ما نیستند و امکان تغییر آنها وجود ندارد.
بیانگر ویژگیهای مثبت و درونی کسبوکار ما است. ویژگیهایی مثل دانش، تجربه، تحصیلات، شبکههای ارتباطی و مهارتها و داراییهایی مثل سرمایه، مشتریهای دائمی، کانالهای توزیع، تکنولوژی و … . باید بدانیم سازمان ما در چه ویژگیهایی از دیگر رقبا بهتر است، چه منابعی در دسترس ما هستند که دیگر رقبای ما به آنها دسترسی ندارند، ارزش افزوده ما نسبت به دیگر رقبا چیست و … . برای اندازهگیری قوتها به یک دید 360 درجه احتیاج داریم. یعنی بدانیم سهامداران، کارمندان، مشتریها و حتی رقبا، ما را چگونه میبینند.
جنبههای منفی و درونی کسب و کار ما، ارزشهای سازمان را کمرنگ میکند و در معرض خطر قرار میدهد. برای اینکه توانایی رقابت با دیگر رقبا را داشته باشیم، احتیاج داریم نقاط ضعفمان را در زمینههایی چون تخصص، مهارت و تکنولوژی شناسایی کنیم و دریابیم که در چه بخشهایی نیاز به تقویت داریم. برای شناسایی نقاط ضعف کسبوکارمان باید واقعبین باشیم و تا جایی که میتوانیم اطلاعات کسب کنیم.
فاکتورهای مثبت و بیرون سازمانی هستند که غالبا کنترلی روی آنها نداریم اما استفاده از آنها میتواند به موفقیت سازمان کمک کند. برای مثال فرصتهای موجود و تغییرات رخداده در بازار میتواند برای ما مفید باشد و منجر به ایجاد یک موقعیت خوب برای سازمان شود.
شامل عوامل منفی، بیرونی و فراتر از کنترل ما هستند که با داشتن استراتژی میتوان تا حدی آنها را به فرصت تبدیل کرد و از آنها سود برد. برای مثال رقبای فعلی و بالقوه ما چه کسانی هستند، چه عواملی میتواند کسبوکار ما را در ریسک قرار بدهد، چه موقعیتهایی ممکن است تلاشهای بازاریابی ما را تهدید کند و اینکه چه مقدار محصول یا تکنولوژی جدید ممکن است موقعیت محصولات ما را به خطر بیاندازد.
هدف تحلیل SWOT ایجاد یک دید همهجانبه نسبت به موقعیت فعلی و برنامهریزی برای آینده سازمان است؛ کشف شکاف میان جایی که هستیم و جایی که میخواهیم باشیم.
برای دریافت یک چشمانداز همه جانبه، باید از دادههایی که در اطراف ما قرار دارند و همچنین از بینش و دریافتهای متخصصین سازمان، کارمندان و حتی مشتریان استفاده کنیم. علاوه بر اینها میتوان از KPI ها برای سنجش عملکرد ماهیانه یا سالیانه استفاده کرد.
برای درک بهتر فرصتها و تهدیدها، میتوان از دادههایی که در اطراف ما قرار دارند استفاده کرد؛ باید اطلاعاتمان را در مورد صنعتی که در آن فعال هستیم، کامل کنیم. بازار هدفمان را بشناسیم و اطلاعاتمان را نسبت به آن کامل کنیم؛ بدانیم در چه بازاری فعالیت میکنیم، دنبال دستیابی به چه اهدافی هستیم، رقبای ما چه کسانی هستند، در چه زمینههایی فعالیت میکنند و اهدافشان چیست.
نکته اصلی تحلیل SWOT این است که با توجه به قوتها، ضعفها، تهدیدها و فرصتها، یک استراتژی بازاریابی قوی برای سازمان داشته باشیم. هر کسبوکار باید، تحلیل SWOT مربوط به خودش را داشته باشد.
فرآیند تجزیه و تحلیل SWOT فرصتی است که تیممان را متحد کنیم و از مشارکت آنها برای توسعه استراتژی استفاده کنیم. یک جلسه طوفان مغزی یا ارائه یک فرم به اعضای تیم برای بیان دیدگاه خود به صورت فردی، کمک میکند تا نسبت به مسائل درونی و بیرونی سازمان به جمع بندی برسیم و یک مدل نهایی و اولویتبندی شده از تحلیل SWOT داشته باشیم که هر چهار قسمت آن فاکتورها و عوامل موثر به خودشان را داشته باشند. بعد از اولویتبندی فاکتورها و ایجاد یک تحلیل SWOT، حالا میتوانیم برای تدوین استراتژیهای کوتاهمدت و بلندمدت از آن استفاده کنیم. برای تبدیل تحلیل به استراتژی، یکی از راههای پیشرو این است که دریابیم نقاط قوت، ضعف و فرصتها و تهدیدهای شرکت چه تاثیری روی هم دارند و میزان همپوشانی آنها چهقدر است.
گاهی از این مدل با عنوان TOWS یاد میشود. چیدمان استراتژیهایمان میتواند به چهار صورت زیر باشد:
استراتژی قوت – فرصت (SO): در این استراتژی تلاش میکنیم تا با استفاده از نقاط قوت شرکت، فرصتهایی را که شناسایی کردهایم تقویت کنیم.
استراتژی قوت – تهدید (ST): در استراتژی ST با استفاده از نقاط قوت، تهدیدهایی را که شناسایی کردهایم به حداقل میرسانیم.
استراتژی ضعف – فرصت (WO): با استفاده از فرصتهایی که شناسایی کردهایم تلاش میکنیم تا ضعفهای شرکت را به حداقل برسانیم.
استراتژی ضعف – تهدید (WT): در این استراتژی تلاش میکنیم تا ضعفها و کاستیهای درونی شرکت را به حداقل برسانیم تا از تهدیدهای احتمالی جلوگیری کنیم.در نهایت بعد از تدوین استراتژیها به بازنگری میپردازیم تا علت شکاف میان نتیجهها، از چیزی که انتظار داشتهایم تا چیزی که اتفاق افتاده است را بررسی کنیم. ارزش واقعی این تحلیل در جایی نشان داده میشود که تاثیر مثبت را حداکثر و تاثیرات منفی را به حداقل برساند.
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان
پس از اینکه با انواع تبلیغات دیجیتال درونبرنامهای آشنا شدید، نوبت به آن رسیده که در مورد مدلهای قیمتگذاری در این تبلیغات و به طور کلی در دیجیتال مارکتینگ اطلاعات کسب کرده و بتوانید متناسب با هدف کمپین تبلیغاتی و نتایج مورد انتظار خود، بهینهترین مدل پرداخت را انتخاب کنید. این مدلها بر محور 3 فاکتور اصلی میزان بازدید، نرخ کلیک و عمل بنا شدهاند.
همان گونه که از نام آن پیداست، در مدل Cost Per Mille (CPM) یا هزینه به ازای هر هزار نمایش یا Impression، به ازای هر هزار نمایش آگهی در یک رسانه، به صاحب آن پول پرداخت میشود. در بیانی دیگر، عبارت CPM را Cost Per Million نیز مینامند، که در این حالت به ازای هر یک میلیون بار نمایش تبلیغات، هزینه دریافت میشود. استفاده از این مدل پرداخت برای کسب و کارهای نوپا که نیازمند افزایش آگاهی از برند هستند، مناسب است، چرا که به میزانی که Impression بالاتری داشته باشند، بیشتر دیده شدهاند و نام برند آنها در ذهن مخاطب پررنگتر نقش خواهد بست.
در مدل Cost Per Install (CPI)، به ازای هر بار نصب اپلیکیشن، هزینه پرداخت خواهید کرد. نکته مهم برای استفاده از این مدل این است که مخاطبان هدف خود را بشناسید و بدانید آنها بیشتر در کدام اپلیکیشنها حضور دارند، تا در زمان و مکان درست بتوانید در آن رسانهها تبلیغ کرده و آنها را به نصب برنامه خود ترغیب کنید. برای این منظور تبلیغ شما باید به بهینهترین حالت طراحی شده و شامل ویژگیهای کلیدی اپلیکیشن باشد. استفاده مناسب از دکمههای فراخوان یا CTA ضروری است.
در مدل Cost Per Action (CPA)، در ازای صورت گرفتن یک عمل خاص توسط مخاطب، هزینه پرداخت میشود. برای مثال، اگر هدف شما کردن افراد از اپلیکیشن باشد، تنها به ازای هر بار ثبت توسط کاربران، هزینه پرداخت میشود. سپس بسته به نوع کسب وکارتان، باید از بهینه بودن هزینهی CPA اطمینان حاصل کنید. برای مثال، اگر تعداد محصولات درون اپلیکیشن برایتان ملاک است، باید میزان CPA را با نرخ سود حاصل از هر مقایسه کنید.
در مدل Cost Per Click (CPC)، به ازای هر کلیک مخاطبان روی تبلیغ شما، هزینه پرداخت خواهد شد.این تبلیغات غالباً مخاطب را به صفحهی دانلود اپلیکیشن هدایت میکند. هنگام بهکارگیری این مدل پرداخت باید بسیار حساب شده عمل کنید، چراکه این روش زمانی مناسب است که هدف شما آگاهی از برند باشد. در صورتی که نرخ کلیک بالا باشد اما نرخ دانلود به همان میزان بالا نرود، نشان دهندهی این است که به مخاطب هدف خود دست نیافتهاید و یا صفحه شما در گاه اپلیکیشن، بهینه نشده است.
در مدل Cost Per Complete View (CPCV)، به ازای هر بار نمایش کامل ویدیو به مخاطبان، هزینه پرداخت میشود. این روش غالباً زمانی مناسب است که بخواهید میزان جذابیت یک ویدیوی تبلیغاتی را بسنجید و ارزیابی کنید تا چه میزان کاربران ویدیو را تا انتها دنبال کردهاند. سپس میتوانید در انتهای ویدیو از CTA استفاده کرده و مخاطبان را به لندینگ پیج دلخواه خود هدایت نمایید.
در این روش که غالباً هنگام شروع به کار یک پروژه جدید استفاده میشود، هزینه پرداختی به ازای تولید هر مشتری راغب یا لید Cost Per Lead، محاسبه خواهد شد. به عنوان مثال فرض کنید با استفاده از استراتژیهای هدایت Lead، جهت دستیابی به اطلاعات مشتریان راغب، یک فرم طراحی کردهاید. شما باید به ازای هر مخاطب این فرم را پر میکنند، هزینه پرداخت کنید. برای محاسبه CPL، باید هزینه پرداخت شده برای تولید لید را بر تعداد لیدهای ایجاد شده تقسیم نمایید. در صورتی که افزایش لید منجر به افزایش مشتریان بالفعل شما نشود، به این مفهوم است که در شناخت پرسونای مخاطب خود موفق نبودهاید و یا باید در تبلیغ خود اصلاحاتی انجام دهید.
در این مدل هزینه پرداختی به ازای تبدیل هر لید به ار (مشتری) یا Cost Per Order (CPO)، محاسبه میشود. مدل CPO در واقع زیرمجموعهی مدل CPA است. این مدل برای ارزیابی اثربخشی کمپین تبلیغاتی، هنگامی که هدف افزایش اپلیکیشن باشد، استفاده میشود.
برای اطمینان از بهینه بودن هزینههای تبلیغات دیجیتال، باید پس از محاسبه و تخمین هزینهها، به صرفهترین روش را انتخاب کنید. به علاوه به عنوان صاحب رسانه، میتوانید از تست A/B جهت بهینهسازی تبلیغ خود استفاده نمایید. آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان، با ارائهی خدمات مختلف دیجیتال مارکتینگ، کسب و کار شما را در دنیای دیجیتال متحول میسازد.
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان
شاید بارها برای رسیدن به اهدافمان تلاش کرده باشیم اما در نهایت به نتیجه مطلوبی که به دنبال آن بودهایم، نرسیده باشیم. برای موفقیت در یک پروژه، نیاز به هدفگذاری SMART داریم. کلمه SMART مخفف Specific, Measurable, Achievable, Realistic, Time-based است. یعنی اهدافی که تعیین میکنیم باید مشخص، قابل اندازهگیری، قابل دستیابی، واقعبینانه و مبتنی بر زمان باشند.
قبل از راهاندازی هر پروژهای نیاز داریم تا اهدافمان را بر اساس شاخصهای مدل SMART تعیین کنیم. همیشه شکست ما در کسبوکار به معنای عدم برنامهریزی، ناتوانی، دانش و تخصص پایین نیست، بلکه این شکست میتواند به دلیل عدم توجه به اهدافمان باشد. مفهومSMART کمک میکند تا در کسبوکار خود موفق باشیم.
دو مورد دیگری که به مدل SMART اضافه شده است Evaluated و Reviewed هستند که آن را به SMARTER بدل کردهاند؛ یعنی ارزیابی و بازبینی اهداف که در ادامه بیشتر به این موارد میپردازیم.
اهداف SMART شاخصی است که نسبت به اهداف خوب و بد به ما بینش میدهد؛ همچنین کمک میکند تا موثرتر، از انرژی، زمان و منابعمان برای رسیدن به هدفهایمان استفاده کنیم. برای تعریف یک هدف جدید یا ایجاد تغییر در اهداف فعلی باید ببینیم که اهداف ما در چارچوب این 5 شاخص قرار میگیرد یا خیر.
اهداف باید روشن و مشخص باشد، به صورت واضح بیان شود و برای افراد درگیر در پروژه قابل فهم باشد در غیر این صورت، قادر نخواهیم بود تا روی تلاشهایمان متمرکز شویم و با انگیزه کافی ادامه بدهیم.
اندازهگیری و آنالیز اهداف شاخص بعدی است که در تعیین اهداف اهمیت بسیار دارد. اندازهگیری اهداف کمک میکند تا انگیزهمان را حفظ کنیم و روی فرآیندی که در حال طی کردن آن هستیم، متمرکز بمانیم. همچنین باید بدانیم در طول پروسه تا چه میزان پیش رفتهایم و برای دستیابی به نقطه نهایی به چه مقدار زمان احتیاج داریم.
اهدافی که تعیین میکنیم باید با توانایی، بودجه، سرمایه و زمان سازمان همسو باشد تا بتوان به آنها دست پیدا کرد. برای تعیین اهداف، توافق همه سهامداران شرکت نسبت به قابل دسترس بودن اهداف و ماهیت آنها الزامی است.
در بعضی از مدلها از R با عنوان Realistic یاد میشود و در بعضی دیگر از مدلها با عنوان Relevance. توضیح هر دو، به شرح زیر است:
با توجه به دانش، زمان و دسترسی به منابع اهدافمان را مشخص کنیم. اهداف باید واقعبینانه و قابل رسیدن باشند. واقعبینانه نبودن اهداف، باعث کاهش انگیزه و ایجاد دلسردی در افراد گروه میشود. اهداف مرتبط مورد دیگری است که روی ارتباط هدفمان با دیگر اهداف سازمان تمرکز دارد یعنی هماهنگی اهداف تعیین شده با دیگر اهداف سازمان.
برای دستیابی به اهداف باید زمانبندی درستی داشته باشیم و مدت مشخصی را برای رسیدن به آن تعیین کنیم. این مهلت نباید آنقدر طولانی باشد تا افراد پروژه را بیانگیزه کند و روی عملکرد پروژه تاثیر منفی بگذارد و نه آنقدر کوتاه باشد که تمام کردن پروژه و رسیدن به هدف، باعث افزایش فشار و استرس افراد درگیر در پروژه شود. زمانبندی کمک می کند تا وظایف روزمره افراد را در راستای رسیدن به اهداف اصلی سازمان، مدیریت کنیم.
اهداف سازمان چه کوتاه مدت باشند و چه بلند مدت نیاز به ارزیابی مستمر دارند. ارزیابی پیوسته کمک میکند تا به کیفیت انجام فعالیتها و پروسهها توجه داشته باشیم و به هدفمان نزدیکتر شویم. بهتر است که ارزیابی در سازمان به صورت یک عادت در بیاید. بیتوجهی به این مرحله ما را از اندازهگیری پیشرفتمان باز میدارد.
مرحله آخر در این مدل، بازبینی است؛ البته نه به این معنا که اهدافمان را از نو تعیین کنیم. بازبینی به این معنا است که در صورت نیاز و متانسب با دیگر اهداف سازمان، بازنگری داشته باشیم و اهدافمان را مجددا تنظیم کنیم.
SMART یک مدل موثر است که وضوح، تمرکز و انگیزه ای که برای رسیدن به اهدافما نیاز داریم را فراهم میکند. استفاده از اهداف SMART برای هر کسی، در هر کجا، بدون نیاز به ابزار تخصصی و آموزش آسان است؛ هرچند که بعضی از افراد معتقدند مدلSMART به دلیل چارچوبی که تعیین میکند، خلاقیت را از بین میبرد و برای اهداف بلند مدت هم به خوبی کار نمی کند، زیرا انعطاف پذیری سازمانها را کاهش میدهد.
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان
بحث و تبادل نظر در گروه تمرکز یا (Focused Group Discussion (FGD، یکی از روشهای کیفی تحقیقات پایه بوده، که از علوم اجتماعی وارد حوزهی مدیریت و بازاریابی شده است. تشکیل گروه تمرکز یا Focus Group، یکی از روشهای مورد استفاده در تحقیقات بازار است که در آن به اطلاعاتی دربارهی میزان آگاهی بازار هدف از برند و یا چالشها و نظرات آنها هنگام از محصولات یا استفاده از خدمات خود دست خواهید یافت. برای تشکیل گروه تمرکز، افراد محدودی از جامعه هدف (معمولاً بین 6 تا 10 نفر)، انتخاب شده و سپس تحلیلها، نظرات و احساست خود را آزادانه در گروه تمرکز بیان میکنند. این نظرات قابل نقد و بررسی بوده و میتواند رد یا قبول شود. از این طریق میتوانید پاسخ بسیاری از سوالات خود را که نیازمند بینش عمیقتر و تعامل با مشتریان و مخاطبان از نزدیک هستند، بیشتر درک کنید. به کمک نتایج حاصل از این جلسات، میتوانید دریابید تا چه میزان در مسیر درست حرکت کردهاید و در گامهای بعدی از سردرگمی نجات یابید.
تشکیل گروههای تمرکز برای کسب و کارهایی که برای تولید محصول و یا ارائه خدمت جدید خود نیازمند آزمون کشش بازار هستند و یا حتی میخواهند تغییری در نوع بستهبندی محصولات قبلی خود ایجاد کنند، روشی مناسب است، چرا که پیش از تولید انبوه محصول و عرضهی عمومی آن، میتوانند دریابند تا چه حد مورد استقبال مخاطبان و مشتریان قرار خواهند گرفت.
همانگونه که اشاره شد، گروه تمرکز غالباً با هدف شناسایی و حل یک مسئله و یا تجزیه و تحلیل یک محصول/ خدمت تشکیل میشود تا از درک و برداشت افراد در جایگاه مشتری از ویژگیهای کمی و کیفی محصول مطلع گردید. پیش از تشکیل گروه، باید موضوعات مشخصی که در آنها نیازمند اطلاعات هستید، به طور دقیق مشخص کرده و سپس سوالاتی را که باید در جلسه مطرح کنید، بسیار شفاف طراحی نمایید. زمان بهینهی جلسه را تعیین کرده و قوانین جلسه را تدوین کنید. بهتر است زمان جلسه از یک ساعت و نیم نکند تا برای اعضای گروه خسته کننده نشود. همچنین میتوانید برای استفاده از روشهایی جهت تشویق افراد به شرکت در بحث و جلوگیری از کسالتبار شدن محیط برنامهریزی کنید.
اعضای گروه باید از جامعهی مخاطبان هدف شما انتخاب شوند. پیش از این مرحله باید پرسونای مخاطب خود را به درستی شناسایی کنید. انتخاب افراد باید به نحوی باشدکه از هر طیفی یک نماینده در گروه حاضر باشد، تا بتوانیم به طور نسبی تمام تفکرات را پوشش دهیم. فراموش نکنید که تمام اعضای گروه در برخی ویژگیها نقطهی اشتراک دارند که همان پرسونای مخاطب شماست.
پس از بخش معرفی خودتان و هدف کلی از برگزاری گروه تمرکز، اعضای گروه ضمن معرفی خود، مهارتهایشان را ذکر میکنند تا افراد اندکی با یکدیگر آشنا شوند. برای شروع جلسه، بهتر است با طرح سوالات سادهتر شروع کنید و به افراد اندکی زمان دهید تا به پاسخها فکر کنند. پس از اینکه بحث مقداری پیش رفت، سوالات اصلیتر و چالشبرانگیز را بپرسید. در پایان بحث، پرسشهای نهایی که حکم جمعبندی دارند را مطرح کنید. به این ترتیب بسیار راحتتر میتوانید نتیجهی جلسه را در ذهن خود طبقهبندی کنید. فراموش نکنید مدیریت زمان در هر سه بخش فوق بسیار مهم است. میتوانید بین جلسه، زمانهایی را به پذیرایی و استراحت اختصاص دهید و به گونهای رفتار کنید که افراد احساس راحتی کنند. در طول بحث، سعی کنید تمرکز را روی فرد خاصی قرار ندهید و تمام افراد را در بحث شرکت دهید. در میان پرسشها اندکی مکث کنید و به افراد کمحرفتر فرصت اظهار نظر دهید. برای ارزیابی جلسه بهتر است مکالمات را ضبط نمایید. در صورتی که به پاسخ تمام سوالات خود دست نیافتید، میتوانید جلسات دیگری نیز برگزار کنید. در زیر با نمونههایی از سوالاتی که میتوانید در گروه تمرکز مطرح کنید، آشنا میشوید:
دادههای به دست آمده از جلسات را به صورت منظم دستهبندی و ارزیابی کنید. از این طریق میتوانید به سرعت و به آسانی از احساسات، تمایلات و دیدگاه مشتریان نسبت به محصول یا خدمت خود آگاه شده و به پاسخ مورد نظر خود دست یابید.به علاوه، قادر خواهید بود از ایدههای عمیق و بیواسطه مخاطبان خود در راستای بهبود کسب و کار خود بهره گیرید.
شرکت تبلیغاتی مات، ارائه دهندهی کلیه خدمات تبلیغاتی، با پیادهسازی نتایج حاصل از تحقیقات بازار و تشکیل گروههای تمرکز یا Focus Group، در پیشبرد مقاصد و رشد کسب و کار شما تاثیر بهسزایی خواهد گذاشت.
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ مات
ممکن است بارها بعد از تماشای یک تبلیغ، بغض کرده باشیم یا به اصطلاح موی تنمان سیخ شده باشد و احساساتی شده باشیم. این دقیقا همان کاری است که Emotional Branding با مخاطب انجام میدهد.
Emotional Branding یا برندسازی احساسی، عاطفی و یا هیجانی مدلی است که برای نفوذ به قلب مشتری از آن استفاده میکنیم. برندسازی احساسی به جای توجه به تصمیمات عقلایی افراد، به تصمیمات احساسی او توجه میکند و برای ایجاد رابطه بین مشتری و برند، روی هدفها، نیازها، خواستهها و تمایلات که همگی تحت تاثیر ناخودآگاه انسان هستند، تمرکز میکند. یکی از راههای تبدیل مخاطب به مشتری وفادار، درگیر کردن احساسات و عواطف اولیه او و پاسخ به موقع به نیازهایی است که دارد. هر قدر احساسات مثبت مشتری نسبت به برند ما بیشتر باشد، امکان وفادار ماندن او نیز بیشتر میشود.
طبق تحقیقات انجام شده افراد در تصمیمگیری برای ، نسبت به اطلاعات و نیازشان، بیشتر به علاقه و احساساتشان اتکا میکنند. در گذشته نیز تمرکز بازاریابان روی تصمیمگیریهای عقلایی مصرف کننده بود اما امروزه تمرکز بیشتر روی تصمیمگیریهای احساسی افراد است. Emotional Branding از احساساتی مثل عشق، حسادت و غرور برای تحریک مخاطب استفاده میکند چرا که افراد معمولا خود را با برندی که از آن میکنند معرفی میکنند، یا از روی حسادت خود را انجام میدهند، در صورتی که تصمیمهای عقلایی معمولا از منفعتی که یک محصول برای ما دارد، نشات میگیرد.
برای برندسازی احساسی بهتر است این دو نکته را مد نظر قرار بدهیم:
Emotional Branding کمک میکند تا به برندمان شخصیت و ارزش ببخشیم، داستان آن را برای برانگیختن مخاطب تعریف کنیم و آگاهی نسبت به برندمان را افزایش دهیم.
برندها شخصیت خودشان را دارند و روی عواطف افراد به صورت متفاوت اثر میگذارند. در نتیجه بازاریابها میتوانند با استفاده از المانهای برندشان، روی مواردی مثل تبلیغات، بسته بندی و تمرکز کنند و برای اثرگذاری بیشتر و تحریک احساسات، پرسونای مخاطب را شناسایی کنند و مطابق با آن به نیازها و علایق او پاسخ بدهند. باید بدانیم مخاطبان ما چه تعدادی هستند، به کدام برند تمایل بیشتری نشان میدهند، چه حسی به برند ما دارند، نیازشان در یک مقطع زمانی خاص چیست و … . درست مثل کاری که کمپانی اپل با مشتریان خود انجام داده است. این کمپانی نیاز مشتریان خود به تنوع و همگامی با تکنولوژیهای جدید را درک کرده و این حس را القا کرده است که آنها بخشی از کمپانی بزرگ اپل هستند.
همینطور با تعریف شخصیت برند میتوانیم خودمان را از دیگر رقبا متمایز کنیم و در چشم مخاطب نیز در مقایسه با دیگر برندها متفاوت به نظر برسیم؛ هرچند که موفقیت و تمایز یک برند تنها تحت تاثیر شناخت سریع لوگو توسط مخاطب نیست، بلکه تحت تاثیر ارتباطی است که میان مخاطب و برند شکل گرفته است. معمولا برندهایی که برندسازی احساسی قوی دارند، شناخته شدهتر هستند و نیاز کمتری به معرفی دارند. البته باید در نظر داشته باشیم که این موضوع پروسهای زمانبر است و برای نفوذ در احساسات مشتری نیاز به تکرار دارد.
برای اجرای Emotional Branding موفق نیاز داریم روی زندگی روزمره افراد تمرکز کنیم. یک مثال بارز و موفق برندسازی احساسی، کمپانی نایکی است که در تبلیغاتاش هیجان و احساسات مخاطب را درگیر میکند و از زندگی روزمره افراد عادی یک داستان هیجانانگیز میسازد.
در بازاریابی، معمولا تمرکز برندها روی حس بینایی و جلوههای بصری است در صورتی که برای موفقیت نیاز داریم به جزئیات توجه کنیم و متناسب با محصول و خدمتی که ارائه میدهیم، به همه حواس پنجگانه توجه کنیم. شنیدن، بوییدن، لمس کردن و مزه کردن همگی فاکتورهایی هستند که به هویت برند، استقلال میبخشند. بستهبندی احساسی و تبلیغات احساسی از مواردی هستند که در Emotional Branding بسیار کاربرد دارند. همچنین برای عملکرد بهتر میتوان از نورومارکتینگ که در بلاگهای گذشته به آن پرداختیم، استفاده کرد.
آژانس تبلیغات بازاریابی و برند مات تلاش میکند تا با تدوین استراتژی و برنامههای جامع بازاریابی ارتباطی شما را در مسیر تحقق اهدافتان یاری کند.
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ مات
مدل بازاریابی AIDA بر اساس روانشناسی تبلیغات و رفتار مصرفکننده، در حدود 100 سال قبل طراحی و رفتهرفته به شکل امروزیAIDAS تکمیل شده است. این مدل به شما کمک میکند که نحوهی ارتباط با مشتریان خود را در کمپینهای مختلف بازاریابی سنتی و دیجیتال، از پیش برنامهریزی کنید. هدف نهایی این مدل، جلب مخاطب و افزایش است که در بلند مدت در صورت فراهم کردن رضایت مشتریان، به وفاداری مشتریان میانجامد. مدل AIDAS، مراحل سفر مشتری را مانند یک قیف 5 مرحلهای در نظر گرفته است. این مراحل شامل Attention (جلب توجه مخاطب)، Interest (ایجاد علاقه در مخاطب)، Desire (ایجاد تمایل و اشتیاق در مخاطب)، Action (تصمیمگرفتن به انجام عمل) و در نهایت Satisfaction (رضایت مشتری) هستند.
در قدم اول، باید از روشهای مختلف، توجه مخاطبان را به خود جلب کنید. برخی منابع از این گام به عنوان Awareness یا آگاهی نیز یاد کردهاند. دیده شدن توسط مخاطب در تبلیغات معادل پروموشن است. در این مرحله باید بدانید چگونه باید به مخاطبان هدف خود دسترسی پیدا کنید و آنها را از محصول یا خدمت خود آگاه سازید، از چه ابزار و چه نوع پیامهایی برای جلب توجه مخاطبان استفاده میکنید. برای دیده شدن تبلیغات، میتوانید مکان یا شرایطی خاص و غیر قابل پیشبینی را برای این کار انتخاب کنید، از تیترهای جذاب در متن تبلیغات استفاده کرده و یا برای مخاطبان هدف پیامهای شخصیسازی شده ارسال نمایید. برای اینکه این کار را به بهترین نحو انجام دهید، باید با پرسونای مخاطب آشنایی داشته باشید تا به یک زبان مشترک با آنها دست یابید. در این مرحله، آگاهی از برند افزایش یافته و امکان تبدیل بازدید کننده (Visitor) به لید (مشتری راغب) وجود دارد. در دیجیتال مارکتینگ از راههای مختلفی مانند فعالیت در شبکههای اجتماعی، بهینهسازی موتورهای جست و جو و گوگل ادوردز برای جذب ترافیک و جلب توجه مخاطبان استفاده میشود.
پس از اینکه مخاطب از برند، محصول یا خدمت شما آگاه شد، نوبت به آن میرسد که او را به سمت داشتن اطلاعات بیشتر و تحقیق و بررسی درباره خدمت یا محصول خود ترغیب کنید. میتوانید با استفاده از استراتژیهای تولید محتوا، متناسب با رسانههای تبلیغاتی آنلاین یا آفلاین، محتوای جذاب و کاربردی تولید کنید. برای مثال، فعالیت در شبکههای اجتماعی، نوشتن مقالات مفید، استفاده از عکسها و ویدیوهای جذاب و آموزشی، میتوانند در این مرحله راهکارهای مناسبی باشند. به علاوه میتوانید از سوابق قبلی خود و یا نظرات مثبت مشتریان (Testimonials) برای نشان دادن اعتبار خود استفاده نمایید.
حال که مخاطب به شما علاقهمند شده است، باید در او تمایل و اشتیاق بیشتری جهت تجربه و استفاده کردن از محصول یا خدمت خود ایجاد کنید. در این مرحله باید مخاطب را از لحاظ احساسی تحت تاثیر قرار دهید. از نقاط تمایز برند خود بگویید، به نحوی که احساس نیاز شدیدی در وی ایجاد شود. میتوانید از روشهایی مانند ارائهی برخی خدمات رایگان، پاسخ دادن کارشناسانه و با حوصله به سوالات آنها، بیان مطالعات موردی و تایید افراد معتبر و مشهور استفاده کنید. فضای آنلاین خصوصاً شبکههای اجتماعی، فضای بسیار مناسبی برای تعامل با مخاطبان ایجاد کردهاند. همچنین در این مرحله میتوانید از اینفلوئنسرها کمک بگیرید.
حال که اشتیاق زیادی در مشتری بالقوهی شما ایجاد شده، زمان مناسبی برای و Conversion است. در این مرحله باید برای بهینهسازی تمامی کانالهای بازاریابی خود برنامهریزی کنید. تبلیغات آنلاین یا آفلاین شما باید در نهایت مخاطب را به انجام یک عمل خاص هدایت کند. طراحی و جانمایی مناسب دکمههای فراخوان (CTA) و همچنین طراحی بهینه لندینگ پیج یا صفحه فرود، از مواردی هستند که اجرای آنها در دیجیتال مارکتینگ ضروری است. مخاطب باید احساس کند که از جانب شما برای کردن حمایت خواهد شد. ضمانت بازگشت وجه یکی از استراتژیهای بسیار اثربخش در این قسمت است. توجه کنید که حتی در موفقترین کمپینهای تبلیغاتی 100% از مخاطبان به این مرحله نمیرسند، اما تاثیر و پیامی که از برند شما به آنها منتقل شده مهم است.
این مرحله از مدل AIDAS، معمولاً در زمان طولانیتری نسبت به مراحل قبل برای مشتری اتفاق میافتد. ایجاد رابطهی بلند مدت با مشتریان پس از ، به آنان جهت وفادار ماندن به برند شما انگیزه میدهد. رضایت مشتری علاوه بر تکرار ، باعث میشود از طریق بازاریابی دهان به دهان محصول یا خدمت شما را به دیگر افراد معرفی کند. بنابراین، علاوه بر حفظ کیفیت محصولات و خدمات، باید در حوزهی خدمات پس از و استراتژیهای وفادارسازی مشتری برنامهریزی و نظارت مستمر داشته باشید. استفاده از نظرسنجیها، اهدای جوایز، ارسال پیامها یا هدایای مناسبتی، شرکت دادن مشتریان در نظرسنجیها و تخفیفات وفاداری، از جمله مثالهایی در این رابطه هستند.
هدف از پیادهسازی مدل AIDAS در بازاریابی، برنامهریزی برای چگونگی تعامل با مشتریان بالقوه جهت تبدیل آنها به مشتریان بالفعل و در نهایت وفادار است. شرکت تبلیغاتی مات با ارائهی کلیه خدمات بازاریابی، شما را در پیادهسازی استراتژیهای بازاریابی و تبلیغات یاری میکند.
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ مات
سفر مشتری یا Customer journey، ابتدا تا انتهای مراحل اینگیجمنت مشتری با کسبوکار ما است. ابتدای این سفر میتواند جلب توجه مشتری بهوسیله تبلیغات و انتهای آن شاید کنار گذاشتن ما و شروع یک سفر جدید با رقبای ما باشد. تعیین یک نقشه راه برای سفر مشتری، برای موفقیت کسبوکارمان ضرورت دارد بهعلاوه اینکه روی بهبود تجربه و ارتباط ما با مشتری اثرگذار است و راههای متفاوتی که مخاطب میتواند برای مواجهه با برند ما انتخاب کند را نشان میدهد. نقشه سفر مشتری کمک میکند تا از حرکات و تجارب مشتری در خلال گذر از قیف ، آگاهی داشته باشیم. یکی از نکات مهم در نقشهبرداری از این مسیر، توجه به پرسونای مخاطب، مدت زمان تعامل با برند، کانالهای ارتباطی، اولین برخورد و آخرین برخورد او است. باید در نظر داشته باشیم که اولین برخورد ساده اتفاق نمیافتد، چرا که مشتری روزانه با تبلیغات زیادی از طرف دیگر رقبای ما در تماس است. توجه به لحظههای حقیقت در هر نقطه از سفر مشتری بسیار اهمیت دارد.
تمرکز نقشه سفر روی مدلهای ذهنی، رفتار مصرفکننده و تعاملات او با کسبوکارها است. همچنین به ما کمک می کند تا بدانیم برند ما از دید مشتریان چگونه است، آنها از چه کانالهای ارتباطیای استفاده میکنند و در نهایت برنامه ما برای بهبود تجربه مشتری چیست. با یک نقشه سفر فکر شده میتوان دریافت که کدام کانالها برای تبدیل مشتریان فعلی به مشتریان وفادار موثرتر هستند.
در دنیای امروز که فضای آنلاین به سرعت در حال گسترش است، اکثر سفرهای مشتری نیز به صورت آنلاین اتفاق میافتد! در نتیجه نیاز داریم تا برای رقابت با دیگران، محتوایی مناسب با پلتفرم و نیازشان را در اختیار آنها قرار بدهیم. به علاوه، در گذشته تمرکز بازاریابها روی ویژگیهای به خصوص محصولات بود اما امروزه، توجه و تمرکز بیشتر روی پاسخی است که محصول میتواند به نیاز مشتری بدهد.
برای دستیابی به یک نتیجه دلخواه، بهتر است مراحل زیر را مد نظر داشته باشیم:
از طریق استراتژیهای بازاریابی و محتوایی که ارائه میدهیم، میتوانیم مخاطب را به سمت قیف هدایت و او را به اقدام برای ، ترغیب کنیم. علاوه بر قیف که هم به بازاریابی سنتی معنا میبخشد و هم در بازاریابی به روشهای نوین کاربردی است، کانالهای ارتباطی متعددی برای برقراری ارتباط با مشتری وجود دارد که سفر را در دنیای دیجیتال، متفاوت تر از گذشته کرده است.
نقاط تماس یا Touchpoint های یک مشتری لحظاتی است که او تصمیم میگیرد با برند ما ارتباط برقرار کند؛ سه لحظه قبل از ، هنگام و بعد از که رضایت و خرسندی مشتری در هر سه مقطع بسیار اهمیت دارد. بهترین راه برای پیدا کردن نقاط تماس این است که خود را جای مشتریای بگذاریم که تا به حال محصول و خدمت ما را امتحان نکرده است هرچند که به دلیل تفاوتهای فردی، توجه به نیازها و تمایلات مشتری کار بسیار پیچیدهای است بهعلاوه اینکه دلایل متعددی وجود دارد تا یک مشتری فرآیند خود را به سرانجام برساند.
مخاطبان ترجیح میدهند سفرشان تا حد امکان ساده باشد در نتیجه نقاط تماس متعدد در فرآیند مشتری، اینگیجمنت او را افزایش میدهد. برای سهولت دسترسی مشتری به محصولات، خدمات و افزایش آگاهی نسبت به برند، نیاز داریم تا حضورمان را در شبکههای اجتماعی و کانالهای ارتباطی نیز گسترش بدهیم؛ از این طریق میتوانیم در نظر مشتری پررنگتر جلوه کنیم و دیگر رقبا را به حاشیه بکشانیم.
بعد از شناسایی نقطههای تماس احتمالی، دستهبندی آنها و طراحی یک نقشه سفر، زمان آن رسیده است که یافتههای جدیدمان را اجرا کنیم. برای اجرای درست این نقشه به ابزاری چون Google Analytics احتیاج داریم تا سفر مشتری را زیرنظر داشته باشیم، میزان ارتباط او با برندمان را آنالیز کنیم و در صورت نیاز در مرحله بعدی، بهبودهای لازم را انجام دهیم.
با توجه به تغییرات تکنولوژی باید نسبت به این مسئله آگاهی داشته باشیم و تغیرات مخاطب را درک کنیم و همگام با آنها به نیاز مخاطب پاسخ بدهیم. بعد از شناسایی نقاط تماس ها در طول مسیر مشتری، بهتر است نگاه کلنگر داشته باشیم تا بدانیم ممکن است چه موانعی پیشروی مشتری باشد. و بعد در صورت نیاز، میتوانیم بازنگری داشته باشیم و اصلاحات مورد نیاز را اعمال کنیم. همچنین با در نظر گرفتن زمان به صورت پیوسته، میتوانیم چرخه حرکت مشتری را در نظر بگیریم و با توجه به شکافهای موجود، نقشه سفر مشتری را بهینهسازی کنیم.
شرکت تبلیغاتی مات تلاش میکند تا با طراحی نقشه سفر، کسبوکارتان را در نگاه مشتری متمایز کند.
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ مات
امروزه با توجه به تغییرات سریع صنعت، بازار و نیازهای مشتریان، سازمانها ناگزیرند جهت بقا یا رشد، به سمت چابک شدن حرکت کنند. یک سازمان چابک ویژگیهایی دارد که موجب میشود با انعطاف بسیار زیاد به تغییرات موجود به سرعت پاسخ دهد و همواره در صنعت خود پیشرو باشد. این ویژگیها در کل بخشهای سازمان چابک وجود دارند و در 5 دسته قرار میگیرند:
کلمهی چابک یا Agile Marketing، نوع خاصی از برنامهریزی و اجرا را برای بخشهای مختلف سازمان با خود به ارمغان میآورد. در سازمانهای چابک، به جای در نظر گرفتن یک زمان مشخص برای شروع و پایان کمپینهای بازاریابی و فازبندی آنها، کل پروژه به بخشهای کوچکتر تقسیم بندی میشود. سپس اولویت فعالیتها با توجه به نیاز بازار و پرسونای مخاطبان، تعریف و بهروز رسانی شده و توسط تیمهای مشخص انجام میشوند. لازمهی این کار، انجام تحقیقات بازار و تحلیل SWOT به صورت مستمر است. این تیمها متشکل از افراد با تخصصهای مختلف هستند که با همفکری در کنار هم کار میکنند. هر عضو از تیم یک وظیفهی مشخص دارد که در یک مدت زمان کوتاه و معین انجام میشود. سپس در پایان این مدت زمان کوتاه، دستاوردهای اعضا طی جلسات اعلام و بررسی میشود. هر تیم توسط یک منتور رهبری میشود که پل ارتباطی میان اعضای تیم و حامی مالی محصول است. هماهنگیها، پیشبینی چالشها و برنامهریزی برای اعمال تغییرات، تحت نظر منتور و با همکاری تمام اعضای گروه انجام خواهد شد.
سازمان چابک قادر است فعالیتهای بازارایابی خود را مطابق با تغییرات روز و نیازهای جدید بازار و صنعت به سرعت تغییر دهد تا پیشرو بماند و شاهد کاهش در سهم بازار خود نباشد. به علاوه، نبود ساختار بروکراتیک و سلسله مراتب سازمانی به شیوهی مرسوم و وجود رهبر به جای مدیر، سبب شده تا اطلاعات به روش چابک مدیریت شده و به سرعت وارد چرخهی عملیات گردد. همچنین در صورت بروز هر گونه مغایرت یا مشکل در فرآیند اجرا، امکان اصلاح سریع، بدون نیاز به اعمال تغییرات اساسی از ابتدای عملیات وجود دارد. از این رو، تطابق با نیاز مشتری و در نتیجه مشتری مداری و خلق ارزش در سازمانهای چابک به سادگی امکانپذیر است.
از جمله مهمترین و اولین دستاوردهای بازاریابی چابک، صرفهجویی در زمان و در پی آن هزینه است. از دیگر مزایای بازاریابی چابک میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
در دنیای بازاریابی امروز، تدوین و پیادهسازی استراتژیهای دیجیتال مارکتینگ برای حرکت سازمانها به سمت بازاریابی چابک، امری ضروری است. آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان کسب و کار شما را به سمت اجرای بازاریابی چابک هدایت میکند.
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان
اگر برای ایجاد آگاهی نسبت به برندتان از تبلیغات آنلاین استفاده میکنید، احتمالا ترکیب اسمی Programmatic Advertising به گوشتان خورده است. در این بلاگ قصد داریم، بیشتر در مورد بازاریابی برنامهای و فواید استفاده از آن بدانیم.
Programmatic Advertising که با عنوان تبلیغات برنامهای Programmatic Ad Buying هم شناخته میشود، یکی از جدیدترین روشهای بازاریابی در دیجیتال مارکتینگ است. در مدلهای سنتی نیاز به گذار از مراحل مختلفی است. مراحلی مثل: درخواست ارائه پیشنهاد، برگزاری مناقصه، مذاکره و … . در حالی که امروزه استفاده از الگوریتمها و اتوماسیونسازی این فرآیند، کار را سادهتر کرده است. اتوماسیون این روش دقیقا مشخص میکند که چه تبلیغی در چه جایگاهی و برای چه مخاطبی مناسب است. در این روش جدید، عبور از مراحل متعدد را نادیده میگیریم و به صورت اتوماتیک، فضاهایی را که فکر میکنیم برای تبلیغاتمان مناسب است اری میکنیم. در واقع این پروسه شامل پر کردن شکاف میان انتشاردهنده و تبلیغکننده است که در نهایت منجر به Programmatic Advertising میشود. کاربرد این روش بیشتر در فضای دیجیتال است اما در رسانههای سنتیتر نیز میتوان از آن استفاده کرد.
تکنولوژی مورد استفاده در Programmatic Advertising روش، RTB) Real Time Bidding) است؛ برای درک بهتر، میتوانیم از عنوان ” مزایده آنی” برای آن استفاده کنیم. در این روش از یک مکانیسم پیشنهاد قیمت استفاده میشود و پروسههای و جایگاه تبلیغات به صورت اتوماتیک پیش میرود. این پروسه شامل ، جاگذاری جایگاه و بهینهسازی تبلیغات است. در RTB برای دستیابی به نتیجه موردنظر باید به جایگاههایی که با کسبوکار ما مرتبط هستند، دقت بیشتری نشان بدهیم.
عوامل متفاوتی در Programmatic Advertising ایفای نقش میکنند که عبارتند از: Demand Side Platform و Supply Side Platform.
Demand Side Platform یا DSP پلتفرمی است که به واسطه اطلاعاتی که از تبلیغدهنده دریافت کرده است، تصمیم میگیرد که چه تبلیغی را انتخاب کند. DSP با توجه به آنالیز اطلاعات و دادههای به دست آمده از رفتار مصرفکننده، به تبلیغدهندهها کمک میکند تا به بهترین نتیجه دست پیدا کنند. در RTB این امکان وجود دارد تا تبلیغدهنده در هر لحظه مبلغی را برای نمایش تبلیغاتاش تعیین کند.
Supply Side Platform یا SSP بر اساس قیمت جایگاههای تعیین شده توسط انتشاردهندهها، تصمیم میگیرد که چه جایگاهی برای انتشار چه تبلیغی مناسب است. SSP تمامی پیشنهادها را از سمت DSP دریافت میکند و تبلیغاتی متناسب با رفتار کاربران و رسانهها را انتخاب میکند. معمولا این انتخاب بر اساس تبلیغاتی صورت میگیرد که قیمت مناسبتری را پیشنهاد داده باشند.
مهمترین مزیت استفاده از Programmatic Advertising یا بازاریابی عملکردی تسلطی است که روی صرف بودجه داریم. بهعلاوه میتوانیم راندمانمان را با کمترین هزینهها افزایش بدهیم. از دیگر مزایای اصلی این روش، امکان برنامهریزی دقیقتر، هدفگذاری، بهبود و ارتقای کیفیت تبلیغات است. این نوع روش به نسبت دیگر روشها اثرگذاری بالاتری دارد و به ما در انتشار و اجرای تبلیغات در جایگاه مناسب دید دقیقتری میدهد؛ برای مثال انتشار تبلیغات در فضای وبسایتهایی که با محتوا و وبسایت ما مرتبط هستند، از مواردی است که کمک میکند در جایگاه مناسب و برای مخاطب مناسب، تبلیغات را به نمایش بگذاریم. علاوهبر این کیفیت کمپینها و تبلیغات در حال اجرا و همچنین هزینههای صرف شده را مانیتور میکند و کیفیت آنها را ارتقا میدهد. در این مدل همه کارها به صورت اتوماتیک انجام میشود که علاوه بر کاهش و صرفهجویی در هزینهها، روی نرخ بازگشت سرمایه یا RoI نیز تاثیر مثبت دارد. از دیگر مزایای این روش برای تبلیغ کنندگان که پیشتر نیز به آن اشاره کردیم، امکان بخشبندی موثرتر مخاطبان است. همچنین زمان نمایش هر تبلیغ در هر ساعت از شبانه روز دست خودمان است.
یها و تقلبهای موجود در فضای دیجیتال، از دیگر چالشهایی است که خوشبختانه، Programmatic Advertising بهوسیله تجزیه و تحلیل دادهها توانسته تا حد زیادی این مشکل را برطرف کند. نکته آخر که البته اهمیت زیادی هم دارد، تهیه یک لیست از سایتهایی است که با فضای کسبوکارمان همخوانی داشته باشند. نیاز است که فهرست را مرتبا به روز کنیم و سایتهایی که برای تبلیغات ما مناسب نیستند را از لیست حذف کنیم؛ هرچند که تهیه این لیست نیازمند صرف زمان و هزینه بیشتر است اما به نوعی دسترسی به مخاطب مناسب را تضمین میکند.
Programmatic Advertising یکی از روشهایی است که به زودی همهگیر میشود و برای ما نیز راهی جز استفاده از آن نمیماند. برای گذر از چالشهای موجود، آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان، شما را یاری میدهد تا با توجه به این روش، مخاطبان مناسب را به سمت قیف کسبوکارتان هدایت کنید.
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان
استراتژی اقیانوس آبی، یک رویکرد استراتژیک در بازاریابی و ترکیبی از استراتژیهای تمایز و کاهش هزینه است. اقیانوس آبی یک اصطلاح جدید، اما دارای موجودیت و مفهوم قدیمی است. بسیاری از کسب و کارهایی که امروزه وجود دارند، در سالهای گذشته ناشناخته بودهاند. راه موفقیت کسب وکارها در دنیای پر رقابت امروز از منظر استراتژی اقیانوس آبی این است که با خلاقیت و پیشبینی نیازهای آتی بازار، در محصولات و خدمات خود و یا شیوه ارائه آنها تغییری عمده ایجاد کرده و کسب و کاری را آغاز کنید که پیش از شما هیچ تقاضایی برای آن وجود نداشته است.
نوآوری در خلق ارزش، شیوه نوین تفکر در حوزهی تدوین و اجرای استراتژی است که به شکلگیری اقیانوسآبی و کنارهگیری از رقابت میانجامد. استراتژی اقیانوس آبی، کسب و کارها را به تغییر روند فکریشان نسبت به بازار دعوت میکند. به این معنی که به جای ورود به بازار پر رقیب کنونی و تلاش برای گرفتن سهم بازار بیشتر از رقبا، به فکر ورود به صنعتی کاملاً جدید و یا خلق محصول یا خدمت خلاق و منحصربهفرد باشند، تا به فعالیتهای خود در یک فضای بیرقیب ادامه دهند. به عبارتی دیگر، در اقیانوس آبی رقابت بیمعناست. کسب و کارها با تاکید و تمرکز بر ایجاد ارزش برای کسب و کار و مشتریان و خلاقیت در ارائه محصولات یا خدمات، بدون نیاز به قواعد از پیش تعیینشده، بازاری جدید با نیازهایی جدید ایجاد میکنند. در اقیانوس آبی، عملکرد رقبا را تجزیه و تحلیل میکنیم، اما این به معنای تقلید یا الگوبرداری از آنها نیست.
در مقابل استعارهی اقیانوس آبی، اقیانوس قرمز قرار دارد. اقیانوس قرمز در واقع استعاره از فضای رقابتی موجود است که کسب و کارهای بسیاری برای گرفتن سهم خود از بازار، مشغول رقابت سنگین با رقبا و جنگ و خونریزی هستند. در اقیانوس قرمز مرزهای مشخص، بخشبندی بازار و قوانین رقابتی مشخص وجود دارد. هرچه رقبای بیشتری در این فضا وجود داشته باشند، حملهها بیشتر بوده و فرصتهای رشد و سودآوری کاهش مییابند. کسب و کارها در اقیانوس قرمز در صدد کاهش هزینهها جهت دستیابی به سود بیشتر هستند. این کسب و کارها، بر یک رویکرد متداول و مرسوم در رقابت متمرکز شدهاند تا با یک قاعدهی مشخص، رقبا را از میدان به در کنند و یا از آنها سبقت گیرند.
اقیانوس آبی، فضایی مختص صنایع جدیدی است که پتانسیل آنها در بازار وجود داشته و مشتریانی بالقوه دارند که دیگر مایل به استفاده از محصولات یا خدمات موجود در اقیانوس قرمز نیستند. این صنایع جدید، در فضایی بیرقیب، بدون محدودیت فعالیت خواهند کرد و در واقع در آن صنعت پیشرو خواهند بود. حتی اگر کسب و کارهای دیگری پس از آنها وارد آن عرصه شوند، در صورت فعالیت هوشمندانه و خلاقانه، فاصله تازه واردان با کسب و کار پیشرو آن قدری هست که درگیری ایجاد نشده و اقیانوس قرمز نگردد. قواعد بازی و مسیر حرکت در استراتژی اقیانوس آبی، بر اساس چارچوبهای عینی و عملی و عقاید و نظرات صاحبان صنایع، گام به گام پیش رفته و بازبینی میشود. در اقیانوس آبی، سیستم کلی فعالیت سازمان را همزمان با استراتژی تمایز و کاهش هزینه همسو میسازند، در حالیکه در اقیانوس قرمز، استراتژی تمایز یا کاهش هزینه بهکار گرفته میشود.
جهت بازسازی استراتژی سازمان یا کسب و کار خود و ورود به اقیانوس آبی، لازم است اقدامات زیر را انجام دهید:
فراموش نکنید یک استراتژی موفق، علاوه بر ایجاد ارزش برای سازمان و مشتری، در کارمندان نیز ایجاد انگیزه خواهد کرد. تیم حرفهای شرکت تبلیغاتی مات، با پیادهسازی استراتژیهای نوین بازاریابی، کسب و کار شما را برای ورود به اقیانوس آبی همراهی میکند.
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ مات
در مقالات قبلی با تحقیقات بازار به عنوان یکی از مهمترین وضروریترین عوامل بقا و رشد کسب و کارها در بازار رقابتی امروز آشنا شدید. یکی از مراحل مهم تحقیقات بازار، شناسایی پرسونای مخاطب است که سبب میشود کسب و کارها بتوانند بر اساس نیازها و اهداف خود، بازار هدف را بخشبندی کنند. یکی از راهکارهای مفید و نسبتاً ساده که نقش بهسزایی در اثربخشی کمپینهای بازاریابی دارد، هدفگذاری جغرافیایی (Geo Targeting) یا بخشبندی مخاطبان هدف بر اساس موقعیت جغرافیایی است. در هدفگذاری جغرافیایی یا Geo Targeting، کمپینهای بازاریابی بر اساس موقعیت لحظهای مخاطبان و یا محل زندگی آنها (با کمک گرفتن از GPS وIP Address) برنامهریزی میشوند. ردیابی موقعیت مکانی تلفنهای همراه راه مناسبی برای بازاریابان است، چرا که به عقیدهی آنان موقعیت مکانی میتواند اطلاعات زیادی دربارهی محیط و نیتهای افراد در آن موقعیت خاص در اختیار آنان قرار دهد و به این ترتیب، تولید و ارسال محتوای شخصیسازی شده و هدفمند برای مخاطبان سادهتر خواهد شد. در هدفگذاری جغرافیایی علاوه بر مکان لحظهای، ممکن است مکانها، گاهها یا شرکتهایی که مخاطب به تازگی به آنجا رفته است، ردیابی شود. برای مثال، اگر فردی اخیراً به نمایشگاههای اتومبیل سر زده است و یا هماکنون در محل و اتومبیلها حضور دارد، زمان مناسبی برای ارسال آگهیهای تبلیغاتی و انواع ماشینها توسط بازاریابان این صنعت پدید آمده است. هدفگذاری جغرافیایی موجب میشود پیام بازاریابی شما در زمان و مکان درست به گوش فرد مناسب برسد و لید یا مشتری راغب بیشتری تولید شود. در این حالت احتمال تبدیل مشتری بالقوه به مشتری بالفعل بیشتر شده و ضمن صرفهجویی در هزینههای بازاریابی، اهدافی چون افزایش و نرخ بازگشت سرمایه(ROI) بالاتر برای کسب و کار حاصل شدهاند.
در این مقاله به برخی از راههای بهرهگیری از هدفگذاری جغرافیایی جهت راهاندازی کمپینهای هدفمند و شخصیسازی شدهی بازاریابی اشاره شد. به طور کلی میتوان گفت مشتریان به برنامههای بازاریابی هدفمند و شخصیسازی شده که متناسب با نیاز آنهاست، احساس بهتری دارند و بهترپاسخ میدهند. بنابراین نرخ بازگشت سرمایه حاصل از اینگونه کمپینها افزایش مییابد. آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان کسب و کار شما را در مسیر پر فراز و نشیب بازاریابی به مسیر درست هدایت میکند.
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان
ممکن است بارها و بارها بعد از مواجهه با یک محتوای خلاقانه یا بعد از استفاده از یک کالا یا محصول، نتیجه را به اطرافیان خود انتقال داده باشیم و آنها را از تجربه مثبت یا منفی خود آگاه کرده باشیم. به بیان سادهتر به نوعی آنها را به ن یا نن یک محصول، سوق دادهایم. وایرال مارکتینگ عنوان نشات گرفته از این رفتار است که در ادامه به آن میپردازیم.
وایرال مارکتینگ یا بازاریابی ویروسی یکی از استراتژیهای بازاریابی است که این امکان را میهد تا کالا و خدمات را به واسطه مشتریان و از طریق رسانههای اجتماعی تبلیغ کنیم. نام این مدل بازاریابی برگرفته از رفتار مخاطب است که نتیجه استفاده از یک محصول یا کالا را به اطرافیان خود منتقل میکند؛ درست مثل یک ویروس که از فردی به فرد دیگری منتقل میشود. در وایرال مارکتینگ این مخاطبان و مشتریان هستند که تصمیم میگیرند چه چیزی را به دیگران انتقال بدهند و یا به اصطلاح وایرال کنند.
اساس وایرال مارکتینگ را بازاریابی دهان به دهان تشکیل میدهد. این روش به دلیل هزینه پایینتر و اثرگذاری بیشتر به نسبت دیگر روشهای، برای کسبوکارهای نوپا و کوچک مناسب است؛ هرچند که کسبوکارهای بزرگتر هم از مزایای آن بهره میبرند.
هر محتوا یا ویدیویی میتواند وایرال بشود. تنها نیاز داریم برای تولید کمی خلاقیت داشته باشیم و به خصوصیات دموگرافیک هم توجه کنیم؛ چرا که بازاریابی ویروسی یک رویکرد مشتری محور است و ما نیاز داریم تا مخاطبان هدفمان را به درستی انتخاب کنیم؛ در نتیجه نیاز به تحقیقات بازار داریم تا متناسب با پرسونای مخاطب و دادههای به دست آمده، محتوایی را تولید کنیم که او را به وایرال کردن تشویق کند.
اگر بتوانیم با محتوایی که تولید میکنیم احساساست افراد را درگیر و توجهشان را جلب کنیم، مخاطب تمایل بیشتری به وایرال کردن آن دارد. محتوای متفاوت، ارزشمند و جذاب کمک میکند تا مخاطب، ناخودآگاه و بدون نیاز به تلاش بیشتری از سمت ما، آن را وایرال کند. بهتر است بستری که در آن محتوا تولید میکنیم عمومی باشد تا به راحتی در دسترس مخاطب قرار بگیرد. علاوه بر این بهتر است محتوای تولیدی در بطن خود داستانی برای نقل کردن داشته باشد. توجه به خصوصیات دموگرافیک نیز از دیگر نکاتی است که مخاطب درست را به ما نشان میدهد. رعایت همین نکتههای کوچک به وایرال شدن محتوا و هرچیزی که به کسبوکار ما ربط داشته باشد، کمک میکند.
بازاریابی ویروسی یا وایرال مارکتینگ به نسبت دیگر روشهای معایب کمتری دارد اما بد نیست روی جنبههای منفی نیز مروری داشته باشیم و بعد به سراغ مزایای آن برویم.
یکی از بزرگترین معایب بازاریابی ویروسی شاید، سخت بودن اندازهگیری دقیق نتایج باشد. همچنین ممکن است پیامی که قصد انتقال آن را داریم، به خوبی منتقل نشود، مخاطب را دچار سوءتفاهم کند و در نهایت نتیجه، عکس آن چیزی باشد که انتظارش را داشتهایم. بهعلاوه درست است که بازاریابی ویروسی به سرعت آگاهی نسبت به برند را افزایش میدهد و طیف گستردهای از مخاطبان را در معرض خود قرار میدهد اما لزوما مشتریان وفادار را به سمت ما نمیآورد و ممکن است آنها تنها رهگذرانی باشند که از نام تجاری ما عبور کردهاند. از دیگر معایب بازرایابی ویروسی این است که نمیشود جلوی پخش شدن جنبههای منفی یک خبر، تبلیغ یا اتفاق را گرفت و آن را کنترل کرد.
بازاریابی ویروسی در عین حال که طیف گستردهای از مخاطبان را در اختیار ما قرار میدهد، به شدت هم در کاهش هزینهها موثر است؛ چرا که در این نوع از بازاریابی، نیازی به تبلیغات یا فضاهای رسانهای نیست و ابزارهایی که به شدت برای ما اهمیت دارند، مخاطبان بالقوه و رسانههای اجتماعی است.
علاوهبر این در مقایسه با روشهای کلاسیک، نیازی به تلاش برای تبلیغات نداریم؛ به نوعی میتوان گفت که تمام فرآیند تبلیغات ما توسط مخاطبان صورت میگیرد. تولید Lead از دیگر مزایای این روش است.
در کل همه چیز در وایرال مارکتینگ ساده است. تنها کافی است تا یک محتوای جذاب و ارزشمند را در هر قالبی تولید کنیم، آن را در اینترنت قرار بدهیم و دیگران را خبر کنیم؛ فقط همانطور که پیشتر گفتیم، نیاز به تولید خلاقیت و ارزش داریم تا خود مخاطب احساس کند که باید آنها را با دیگران به اشتراک بگذارد و رابطهاش را با برند ما حفظ کنند و در نهایت به مشتری وفادار ما تبدیل شود.
در کل میتوان با اطمینان گفت که این روش به نسبت دیگر روشهای موجود، در کوتاهترین زمان و با کمترین هزینه بیشترین کارایی را دارد و به شدت روی افزایش آگاهی از برند اثرگذار است.
تیم خلاقیت و بازاریابی دیجیتال شرکت تبلیغاتی مات، تلاش میکند تا بهترین محتوا را برای وایرال شدن و شناخت بیشتر شما به مخاطب، تولید کند.
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ مات
اخیراً در دنیای تجارت الکترونیک مفهوم جدیدی به نام Retention Marketing یا بازاریابی بازگشتی مطرح شده است. هدف Retention Marketing بازگرداندن مشتریان فعلی به سمت کردن یا استفادهی مجدد از محصولات در یک کسب و کار است. در این روش به جای تمرکز صرف بر تولید Lead و جذب مشتریان جدید، بر حفظ مشتریان فعلی با هدف داشتن مشتری وفادار آنها تمرکز میکنیم.
در مقالات قبل با مفهوم قیف آشنا شدید. از دیدگاه بازاریابی، فرآیند شکلی مانند یک قیف به خود میگیرد که به آن قیف یا Sales Funnel میگوییم. مراحل کلی تشکیل دهندهی قیف به ترتیب عبارت اند از آگاهی، ایجاد علاقه، ارزیابی، تصمیمگیری، اقدام به ، ، بازگشت مشتری و در نهایت وفاداری مشتری. Retention Marketing یا بازاریابی بازگشتی در حقیقت به مجموعه فعالیتهای بازاریابی گفته میشود که پس از پایان مرحلهی ، باعث میشوند مشتری دوباره اقدام به استفاده از محصولات یا خدمات شما نماید. به عبارتی دیگر، Retention Marketing موجب افزایش Purchase Frequency (تعداد دفعات بازگشت مشتری در یک بازه زمانی) و نرخ تکرار میشود. با توجه به اینکه هزینهی جذب یک مشتری از هزینهی نگهداری آن بیشتر است، افزایش این دو عامل به معنای افزایش LTV(Lifetime Value) هر مشتری و نرخ بازگشت سرمایه (ROI) در دراز مدت است.
نکته مهم این است که بازاریابی بازگشتی به هیچ عنوان نباید جایگزین دیگر فعالیتهای بازاریابی شود، بلکه به موجب بهرهگیری از مزایای آن، باید به نسبت رشد کسب و کار در برنامههای بازاریابی گنجانده شود.
با ظهور اینترنت و ورود کسب و کارها به دنیای دیجیتال مارکتینگ، مفاهیم بازاریابی دچار تحولات بسیار عظیمی شده است. در گذشته، ترغیب مشتریان برای مجدد کاری دشوار و هزینهبر بوده، اما امروزه رسانههای دیجیتال، انجام فعالیتهای بازاریابی بازگشتی یا Retention Marketing را بسیار سادهتر کردهاند.
به طور کلی، استفاده از هر روشی که بتواند توجه مشتری را مجدداً به خود جلب کرده و یا موجب رضایت بیشتر او از شود، میتواند سبب بازگشت مشتری به سمت استفاده از خدمات یا محصولات شما شود. موارد زیر از جمله روشهای معمول در پیادهسازی برنامههای بازاریابی بازگشتی هستند:
شرکت تبلیغاتی مات با ارائهی کلیه خدمات تبلیغاتی، کسب و کار شما را به کمک پیادهسازی استراتژیهای بازاریابی بازگشتی، در راستای صرفهجویی در هزینههای بازاریابی در کنار داشتن مشتریانی وفادار یاری میکند.
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ مات
همه روزه افراد بسیای به دنبال یافتن اطلاعات درباره محصولات یا خدمات مورد نیاز یا مورد علاقهی خود هستند و به همین منظور در گوگل و یا وبسایتها و اپلیکیشنهای مختلف جست و جو میکنند. از دیدگاه بازارایابی و ، این افراد در گروه مشتریان راغب یا سرنخ (Lead) قرار میگیرند. این افراد پتانسیل تبدیل شدن به مشتریان بالقوه و پس از آن، مشتریان بالفعل و در نهایت مشتریان وفادار یک کسب و کار را دارند. کسب و کارها از روشهای مختلفی برای تولید Lead و مشتریان راغب و در نهایت تبدیل آنان به اران و مشتریان وفادار استفاده میکنند.
از دیدگاه بازاریابی، فرآیند شکلی مانند یک قیف به خود میگیرد که به آن قیف یا Sales Funnel میگوییم. مشتریان راغب یا Lead، در دهانهی قیف وجود دارند و در قسمت خروجی قیف، تنها مشتریان واقعی باقی ماندهاند. طبیعی است که تمام افرادی که به محصولات یا خدمات شما علاقه نشان میدهند، الزاماً تبدیل به مشتری نخواهند شد. پس در هر مرحله از قیف ، ریزش وجود داشته و هر چه از قسمت دهانهی قیف به سمت خروجی آن حرکت میکنیم، از تعداد افراد کاسته میشود.
توجه کنید که مراحل قیف بسته به نوع صنعت و کسب و کار شما متفاوت خواهند بود. در این مقاله قصد داریم مراحل کلی تبدیل یک بازدید کننده یا مشتری راغب را به مشتری نهایی و وفادار که معادل با مراحل قیف است، معرفی کنیم.
در مرحلهی اول، با توجه به نوع کسب و کار باید مخاطبان را از طریق روشها و کانالهای مناسب از محصولات یا خدمات خود آگاه کنید. به عبارتی دیگر در این مرحله، هدف اصلی کسب و کارها، افزایش آگاهی از برند است. پیش از آن لازم است پرسونای مخاطب به درستی شناسایی شده تا استراتژی بازاریابی متناسب با هر پرسونا پیادهسازی گردد. انواع تبلیغات آنلاین و آفلاین میتوانند نقش عمدهای در افزایش آگاهی مخاطبان ایفا کنند. با گسترش استفاده از اینترنت توسط افراد، فرصت بسیار خوبی برای کسب و کارها پدید آمده تا بتوانند از طریق کانالهای مختلف مانند ایمیل مارکتینگ، شبکههای اجتماعی، کمپینهای بازاریابی دیجیتال و … خود را در معرض دید مخاطبان هدف قرار دهند.
پس از اینکه خود را در معرض دید مخاطب قرار دادید، اکنون نوبت به آن رسیده که با تولید محتوای جذاب آموزشی و بیان ویژگیها و فواید محصولات و یا خدمات خود، توجه مخاطبان را به خود جلب کنید و در آنان علاقه ایجاد کنید. به میزانی که مزایای یک محصول یا خدمت به طور شفاف و صادقانه بیان شده باشد و با نیاز مخاطب همراستا باشد، وی تمایل بیشتری برای کسب اطلاعات بیشتر خواهد داشت.
در این مرحله، مخاطب با ویژگیها و مزایای محصولات یا خدمات شما آشنا شده و مشغول بررسی، ارزیابی و گاهاً مقایسهی محصول شما با محصولات مشابه است. برای ساده کردن فرآیند تحلیل و بررسی مخاطب، میتوانید نمونهای رایگان از محصول یا خدمت خود جهت تست در اختیار مخاطب قرار داده یا نظرات مشتریان فعلی خود را در معرض دید آنها قرار دهید.
پس از ارزیابی، حال نوبت به تصمیمگیری رسیده است. بهتر است فرصت را از دست ندهید و با ارائهی پیشنهاداتی ویژه مانند تخفیفها، خدمات یا امتیازات ویژه، مسیر مخاطب را به سمت جهت دهید. در غیر اینصورت احتمال از دست دادن این مشتریان بالقوه بسیار بالاست.
یک قدم پیش از ، درست زمانیست که مخاطب تصمیم به گرفته است. معمولاً این مرحله در معاملات حضوری بیشتر معنا پیدا میکند. برای مثال، زمانی که مشتری به شما اطمینان میدهد که مایل به محصولات یا خدمات شماست اما آن را به زمانی دیگر موکول میکند و ممکن است هرگز صورت نگیرد. در این صورت باید با استفاده از تکنیکهای بازاریابی همچون مرحلهی قبل مخاطب را به راضی کنید.
در نهایت تلاشهای شما اثربخش بوده و انجام شده است.
هدف نهایی شما در قیف به محدود نمیشود. شما همواره باید از مشتری حمایت کرده و رضایت وی را جلب نمایید. حفظ و بهبود مستمر کیفیت محصولات یا خدمات میتواند سبب شود مشتری دوباره به سمت شما بازگردد.
ممکن است مشتری چند بار از محصولات یا خدمات شما را تکرار کند، اما تکرار همواره به مفهوم وفادار بودن مشتری نیست. مشتری وفادار در بسیاری از شرایط، از میان رقبا، باز هم برند شما را انتخاب میکند، شما را به دوستان و آشنایان خود از طریق بازاریابی دهان به دهان معرفی میکند. هنر بازاریابان این است که از طریق ارزش نهادن به مشتری و پیادهسازی استراتژیهای متفاوت مانند تشویق مشتری به ارائهی بازخورد، تخفیفات ویژهی باشگاه مشتریان، تولید محتوای شخصیسازی شده، رضایت وی را افزایش داده و او را به یک مشتری وفادار تبدیل کنند.
شرکت تبلیغاتی مات با ارائهی کلیه خدمات تبلیغاتی، همواره تمام توان خود را به کار برده تا بتواند با مطالعه و بهرهگیری از جدیدترین متدهای مورد استفاده در صنعت بازاریابی و ، کسب و کارها را تا رسیدن به موفقیت کامل همراهی کند.
در بلاگهای قبل در مورد بازاریابی ویروسی یا وایرال مارکتینگ صحبت کردهایم. بازاریابی ویروسی یکی از روشهای تبلیغ کالا و خدمات است که توسط مخاطبان و در بستر رسانههای اجتماعی صورت میگیرد؛ اما در این بلاگ قصد داریم مشخصا به راههای تولید محتوای وایرال بپردازیم.
محتوای وایرال یا Viral Content به محتوایی گفته میشود که در رسانههای اجتماعیای مثل فیسبوک، توئیتر و اینستاگرم به اصطلاح همهگیر میشود و افراد به سرعت آن را به اشتراک میگذارند. محتوا وایرال شده میتواند در قالب اینفوگرافی، متن یا ویدیو باشد. برای تولید محتوای وایرال باید به نکات ریزی توجه داشته باشیم چرا که وایرال شدن یک محتوا، تصادفی نیست. در ادامه نکتههای تولید محتوای وایرال را مرور میکنیم:
اولین و سادهترین نکتهای که نیاز است بدانیم، توجه به اختصار محتوا است. محتوایی که قصد تولید آن را داریم باید کوتاه، مختصر و مفید باشد. محتوای کوتاه و ارزشمند، رغبت مخاطب را برای اشتراکگذاری آن افزایش میدهد چرا که در دنیای امروز، محتوای طولانی از حوصله و زمان مخاطب خارج است و جذابیتی برای او ندارد.
یکی از نکات ظریف و هوشمندانه در تولید محتوای وایرال، برانگیختن احساسات مثبت و منفی در مخاطب و گره زدن مضمون محتوا با زندگی شخصی او است؛ این که او با محتوا احساس نزدیکتری داشته باشد و این پیام به او منتقل شود که محتوا، بخشی از زندگی او را روایت میکند به شدت روی وایرال شدن اثرگذار است. البته بهتر است محتوایی که تولید میکنیم مثبت باشد تا مخاطب را کمتر درگیر احساسات منفی کند.
یکی دیگر از گزینههایی که به وایرال شدن یک محتوا کمک میکند، ایجاد امکان نظردهی توسط مخاطبان است؛ شاید بی اهمیت به نظر برسد اما این که مخاطب بتواند نظرات مثبت و منفی خود را بیان کند، به نوعی اینگیجمنت او را افزایش میدهد و احتمال اینکه محتوا را با دیگران به اشتراک بگذارد بیشتر میشود.
توجه به ترندها و و پرداختن به آنها از دیگر نکاتی است که برای مخاطب جذاب است. امروزه افراد وقت کمتری برای مطالعه و گشتن به دنبال ترندها دارند اما مطمئنا ارائه ترندها در قالب محتوای مختصر و مفید برای مخاطب جذابیت بیشتری دارد.
مورد دیگری که در وایرال شدن یک محتوا به ما کمک میکند، این است که بتوانیم گره فکری مخاطب نسبت به یک مسئله یا مشکل را حل کنیم. در نتیجه نیاز داریم دغدغههای مخاطبان هدف را شناسایی کنیم و متناسب با آنها محتوا تولید کنیم.
داستانسرایی نکته دیگری است که به شدت در وایرال شدن محتوا اهمیت دارد. اینکه بتوانیم محتوا را در قالب داستان بیان کنیم و به آن صورت داستانی بدهیم. شناسایی پرسونا و تولید محتوا با توجه به آن و همچنین در نظر داشتن اهداف به ما برای ساخت محتوای وایرال ایده میدهد.
نکته دیگری که در تولید محتوای متنی اهمیت دارد، توجه به عنوانهایی است که انتخاب میکنیم. عنوانهای جذاب رغبت بیشتری را در مخاطب برمیانگیزد. در تولید محتوا در قالب اینفوگرافی یا ویدیو نیز نباید از تاثیر جلوههای بصری یا به عبارتی دیگر بازاریابی بصری غافل باشیم.
مورد دیگری که توجه به آن در وایرال شدن تاثیر زیادی دارد، استفاده از اینفلوئنسرها برای به اشتراک گذاشتن محتوایی است که تولید کردیم. اثرگذاری اینفلوئنسرها برای وایرال شدن محتواها در قالب ویدیو، بیشتری دارد.
تمامی این نکتهها زمانی محقق میشوند که تحقیقات بازار انجام داده باشیم و به خوبی مخاطبان هدفمان را بشناسیم، محتوای با ارزش تولید کنیم و مطمئن باشیم که در مسیر درست قرار داریم. در این صورت باید منتظر محقق شدن نتیجه دلخواهمان باشیم. تمام هدف شرکت تبلیغاتی مات، تولید محتوای وایرال متناسب با مخاطب هدف و نوع کسبوکار شما است.
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ مات
ماتریس رشد- سهم بازار BCG یا Boston Consulting Group اولین بار توسط گروه مشاوره بوستون در سال 1970 به عنوان ابزاری برای تحلیل موقعیت استراتژیک کسبوکار مطرح شد. ساختار کلی ماتریس براساس منحنی چرخه عمر محصول شکل میگیرد و پورتفولیوی کسبوکار شما را در بلندمدت ترسیم میکند. توقف یا افزایش سرمایهگذاری در بخشها و برندهای مختلف یک کسبوکار، تصمیمی است که با کمک تحلیل ماتریس BCG گرفته میشود. دو بعد اصلی ماتریس عبارتند از:
ساختار ماتریس BCG از چهار بخش تشکیل شده است:
در این شرایط، به دلیل نرخ رشد بازار و سهم بازار کم، نمیتوان آینده روشنی را برای کسبوکار متصور شد. بهترین توصیه برای کسبوکاری که در این وضعیت قرار دارد، کاهش یا توقف سرمایهگذاری برای محصول و برند مورد نظر است. شرکت میتواند از طریق و واگذاری داراییهای خود، به نقدینگی دست یابد و از این طریق بودجه لازم برای ارائه محصول جدید یا اجرای استراتژی نوین را فراهم نماید. طبق منحنی چرخه عمر، محصول در این شرایط در وضعیت افول قرار دارد.
در این شرایط، شرکت از سهم بازار مناسبی برخوردار است و میزان درآمد و نقدینگی، قابل توجه است اما به دلیل نرخ رشد کم بازار، سرمایهگذاری بیشتر در این حوزه میبایستی متوقف شود. محصول با توجه به منحنی چرخه عمر، در شرایط بلوغ قرار دارد، به همین دلیل کسبوکار میبایستی درآمد و سودآوری حاصله را در بخشهای جدید و نوآورانه به کار گیرد. تاخیر در تصمیمگیری، میتواند شرکت را با کاهش تدریجی سهم بازار، در شرایط سگ قرار دهد.
در این شرایط، به دلیل سهم بازار کم محصول، میزان نقدینگی شرکت و بازگشت سرمایه در وضعیت مناسبی قرار ندارد. با این حال، نرخ رشد بازار مثبت است و از طریق برنامهریزی و استراتژی درست، میتوان به سهم بازار بیشتر دست یافت. محصول در مرحله معرفی چرخه عمر خود قرار دارد و با استفاده از تبلیغات و راهبردهای بازاریابی میتوان سهم بازار آن را افزایش داد تا به ستاره، تغییر موقعیت پیدا کند.
این شرایط، ایدهآلترین حالت ممکن برای هر کسبوکار میباشد. به دلیل سهم بازار زیاد، میزان نقدینگی و درآمد شرکت مناسب است و در عین حال، نرخ رشد بازار مطلوب، امکان سرمایهگذاری بیشتر در این حوزه را فراهم مینماید. محصول در چرخه عمر خود به سرعت رشد میکند; با این حال تغییرات سریع تکنولوژی و محیطهای کسبوکار میبایستی مدنظر قرار بگیرد تا شرکت مدت طولانیتری در این شرایط باقی بماند.ماتریس BCG چارچوب ساده و قابل درکی از موقعیت استراتژیک پورتفولیوی کسبوکار، فراهم میکند و میتواند نقطه شروعی برای تحلیلهای پیچیدهتر باشد. با این حال، همانند تمامی ابزارهای تحلیلی، کمبودها و نقاط ضعفی را هم شامل میشود. در این ماتریس، تنها دو حالت کم و زیاد برای نرخ رشد و سهم بازار در نظر گرفتهشده و حالت متوسط، مدنظر قرار نگرفته است. علاوه بر این، از بسیاری از فاکتورهای خارجی اثرگذار بر شرایط رقابتی، چشمپوشی شده است. یکی از فرضیات این ماتریس آن است که سهم بازار زیاد، سودآوری بالایی را به دنبال دارد، درحالیکه در شرایط واقعی، این فرضیه لزوما درست نیست.
تحلیل موقعیت کسبوکار، یک فرایند مستمر و ضروری برای هر سازمان میباشد. با توجه به پویایی و پیچیدگی محیطهای کسبوکار کنونی، بازنگری در استراتژیها و برنامهریزی سازمان، ضروری است. ماتریس رشد- سهم بازار، ابزاری است که درک موقعیت کسبوکار و سهولت برنامهریزی را برای تصمیمگیرندگان امر فراهم میسازد. شرکت تبلیغاتی مات با ارائه کلیه خدمات تبلیغاتی، به شما امکان میدهد تا موقعیت رقابتی کسبوکار خود را از طریق افزایش سهم بازار و بازنگری در استراتژیهای بازاریابی، نسبت به رقبا مستحکم نمایید.
منبع: شرکت تبلیغاتی مات
حادثه 11 سپتامبر، ورشکستگی شرکتهای موفق و بزرگ، رسواییهای مالی و بحرانهای اقتصادی، بازارهای کالا و ارز را در قرن 21 با آشفتگی و بحران جدی روبهرو کردند. از سوی دیگر، شوک سنگینی به واسطه تلاطمهای ی و فجایع طبیعی از قبیل سونامی، زمینلرزه و …. به کسبوکارها وارد شد. همه چیز در حال تغییر است، خصوصا محیط کسبوکار. یکی از مهمترین چالشهای مدیران، اطمینان یافتن از این موضوع است که شرکت، همگام با تغییرات به وجود آمده در محیط حرکت کند و بهترین واکنش را نسبت به رخداد جدید، نشان دهد. در محیط پویا و پیچیده کسبوکار کنونی، شرکتها برای تعیین گزینههای استراتژیک و انطباق با شرایط، میبایست مشخصات محیطی را که در آن فعالیت میکنند، با دقت شناسایی کنند. در این بلاگ قصد داریم مهمترین ویژگیهای محیط کسبوکار امروزی را که رهبران کسبوکارها برای برنامهریزی کوتاهمدت و بلندمدت سازمان خود میبایستی به آنها توجه کنند بررسی کنیم.
کسبوکارهای کنونی در قرن 21 در محیطی فعالیت میکنند که دربردارنده خصوصیات زیر میباشد:
پویایی و عدمقطعیت محیطهای جدید کسبوکار، سازمانها را به سمت اتخاذ رویکردهای استراتژیک منطبق و انعطافپذیرتر سوق میدهد. رهبران کسبوکار از طریق نوآوری، راهکارهای بازاریابی، استراتژی اقیانوس آبی و رویکردهای قادر خواهند بود فاصله خود را از رقبا بیشتر کنند. در حقیقت، تمرکز رهبران در شرایط عدم قطعیت، نباید صرفا بر سود محدود شود، بلکه میبایست به عواملی توجه داشته باشند که بر سودآوری اثرگذار است؛ مانند نوآوری، شناسایی مخاطب، رضایت مشتری و کارایی عملیاتی. شرکت تبلیغاتی مات با ارائه کلیه خدمات تبلیغاتی، رشد کسبوکار شما را در محیطهای رقابتی و پویای کنونی از طریق انتخاب و اجرای استراتژیهای درست بازاریابی سرعت میبخشد.
منبع:شرکت تبلیغاتی مات
در مقالهی قبلی به 7 تکنیک مفید برای ارزیابی ایدهها اشاره کردیم. در این مقاله با دیگر روشهای ارزیابی ایده آشنا خواهید شد.
تحلیل نسبت فایده به هزینه، یکی از روشهای مفید و نسبتاً ساده برای تصمیمگیری، خصوصاً هنگام پیادهسازی یک ایدهی جدید یا اعمال تغییرات است. به میزانی که برآوردها دقیقتر باشد، نتایج حاصل از این تحلیل قابل اطمینانتر خواهند بود. در این روش، تمامی هزینههایی که در اثر پیادهسازی یک ایده به ما تحمیل میشود، محاسبه و با نرخ بازگشت سرمایه(ROI) مقایسه خواهد شد. در صورتی که هزینهها بیشتر از نرخ بازگشت سرمایه باشند، پیادهسازی و اجرای آن ایده توجیه اقتصادی نخواهد داشت. بزرگترین چالش این روش، در نظر گرفتن تمامی هزینهها و برآورد عددی مزایای غیر مستقیم یا به عبارتی تبدیل فاکتورهای کیفی به کمی جهت حصول نتیجهی دقیق است.
تکنیک (PMI (Plus, Minus, Interesting با هدف یافتن نکات مثبت، منفی و جذاب یک ایده به کار میرود. از این تکنیک میتوان در بسیاری مراحل، از مرحلهی تولید ایده تا مرحلهی نظارت و ارزیابی پس از پیادهسازی آن استفاده کرد. برای این منظور، متناسب با هر ایده، جدولی تنظیم میشود که شامل 3 ستون نکات مثبت، نکات منفی و جذابیتها است. پس از پر کردن جدول، نوبت به امتیازدهی میرسد. به هر کدام از نکات مثبت امتیاز مثبت، به نکات منفی امتیاز منفی و به جذابیتها امتیاز مثبت یا منفی اختصاص مییابد و مجموع آنها محاسبه میشود. در نهایت ایدهای که برآیند امتیازات مثبت بیشتری داشته باشد، انتخاب خواهد شد.
درخت تصمیم یا Decision tree یکی از روشهای مورد استفاده در فرآیند تصمیمگیری است. در این روش، مسائل پیچیده را به بخشهای کوچکتر تقسیم میکنیم تا بتوانیم به ذهن خود نظم دهیم. درخت تصمیم، نقشهای شبیه به شکل یک درخت در اختیار شما قرار میدهد که بتوانید نتایج احتمالی پیمودن مسیرهایی را مشاهده کنید که از گزینههای تصمیمگیری پیشنهادی شما حاصل شده است. هر گزینه شامل پیامدهایی است که در حقیقت این پیامدها شاخههای درخت را شکل دادهاند. درخت تصمیم شامل سه نوع گره یا نود است: گرههای تصادفی (نشان دهندهی احتمال وقوع پیامد بعدی)، گرههای تصمیمگیری (نمایانگر تصمیمی که میتوان گرفت) و گرههای پایانی (نمایانگر نتیجهی پایانی یک مسیر). از هر گرهی تصمیمگیری، راه حلهای موجود یا همان گرههای تصادفی منشعب میشوند. بسط دادن درخت تصمیم تا جایی ادامه پیدا خواهد کرد که هیچ گزینهی احتمالی و پیامد دیگری باقی نمانده و به نتیجهی مسیر دست پیدا کنیم. در نهایت با ارزیابی هر مسیر توسط محاسبهی هزینه و مزایای آن و وزن دهی به گزینههای احتمالی و توجه به ریسکهای هر مسیر، محدودیتها و منابع موجود، در مورد انتخاب بهترین گزینه تصمیمگیری کنید.
روش وکیل مدافع ایده یا Idea Advocate زمانی به کار میرود که چند ایده وجود دارد و شما برای انتخاب بهترین ایده از میان آنها نیاز به همفکری دارید. در این حالت، یک فرد به عنوان مدافع ایده یا Advocate که با مفهوم هر ایده، ویژگیها، مزایا و معایب آن آشنایی کامل دارد یا باید ایدهی منتخب را اجرایی کند، ایدهها را به اعضای گروه معرفی میکند. سپس هر ایده مورد ارزیابی و بررسی قرار گرفته و تصمیماتی در رابطه با حذف یا اجرای آن اتخاذ میشود.
تحلیل Impact یکی از روشهای تحلیل گروهی مناسب برای امکان سنجی پیادهسازی ایدهها است. بهکارگیری این روش نسبتاً ساده است و به طرز تفکر و دیدگاه افراد حاضر در گروه متکی است. تحلیل Impact یک روش طوفان مغزی است که در آن اثرات تغییرات ایجاد شده ناشی از پیادهسازی ایدهها ارزیابی و بررسی میشود. یکی از مزایای این روش، پیشبینی مسائل و مشکلات ناشی از پیادهسازی ایدهها است. در تحلیل Impact، تمامی عواملی که بر نتایج کار پس از پیادهسازی ایدهها تاثیر مثبت دارند در نظر گرفته میشود. برای بسط این مدل، تحلیل ارزشها یا Value میتواند به آن اضافه شود، به صورتی که به هر impact با توجه به ارزشهای مورد نظر خود مانند کارایی، میزان اثربخشی یا سطح نوآوری امتیاز دهی شود. در نهایت ایدهای انتخاب خواهد شد که بیشترین امتیاز را در تاثیرات مثبت به خود اختصاص دهد و ریسک پیادهسازی پایینتری داشته باشد.
امروزه خلاقیت و نوآوری برای کسب و کارها در تمام زمینهها از جمله تبلیغات، امری ضروری است. تکنیکهای ارزیابی ایدهپردازی و خلاقیت، علاوه بر تحلیل و بررسی ایدههای موجود، به خلق ایدههای جدید نیز کمک میکنند. تیم ایدهپردازی و خلاقیت آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان، با ارائهی سناریوهای خلاقانه کسب و کار شما را تا رسیدن به رویاهایتان همراهی میکند.
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان
در بلاگهای قبل به ویژگیهای محیط کسبوکار کنونی اشاره کردیم. پویایی و غیرقابل پیشبینی بودن رخدادهایی که شرکتها، رقبا و به طور کلی فضای کسبوکار را تحت تاثیر قرار میدهد، اهمیت نظریه بازی (Game Theory) را بیش از پیش نموده است. درست مانند یک بازی شطرنج، اینکه رقیب شما چه حرکتی انجام داده است و کدام استراتژی را دنبال میکند، اقدامات و استراتژی شما تحت تاثیر قرار میگیرد.
در این بلاگ قصد داریم مفهوم کلی نظریه بازی و نقش آن در تدوین استراتژی کسبوکار، معیارهای ارزیابی و عکس العمل در برابر حرکات رقیب را بررسی کنیم.
نظریه بازی، بخشی از علم ریاضیات است که با طراحی سناریوهای مختلف و در نظر گرفتن تمام حالتهایی که در روابط طبیعی اتفاق میافتد، نتایج حاصل از هر تصمیم را پیشبینی میکند. با کمک نظریه بازی، شرایط رقابتی و جهتگیری سازمان در برابر اقدامات رقبا، مدلسازی میشود. طیف به کارگیری این ابزار، محیط تجاری و کسبوکار، جنگهای مهلک، مزایدههای مالی و پدیدههای طبیعی را در بر میگیرد.
در محیط رقابتی امروزی که تصمیمات استراتژیک و اقدامات تهاجمی یا تدافعی در برابر رقبا به صورت مستمر، شرایط بازی را تغییر میدهد، بازیگران میبایستی موارد زیر را مدنظر داشته باشند:
روابط بین بنگاهها تنها محدود به رقابت شدید نمیشود. گاه شرکتها برای رسیدن به شرایط برد-برد، استراتژی همکاری را مدنظر قرار میدهند. مشارکت پپسی و کوکاکولا در پروژههای زیست محیطی و طرحهای بهداشتی، در کنار رقابت شدید، نمونهای از همکاریهای استراتژیک است. به طور کلی مرز مشخصی میان رقابت و همکاری در شرایط فعلی کسبوکار وجود ندارد. در بسیاری از موقعیتهای کسبوکار، شرکتها از همکاری بیشتر سود میبرند تا رقابت.
در این شرایط بنگاه در برابر اقدامات رقبا، به آنها هزینه تحمیل میکند. کاهش قیمتهای تهاجمی رهبران کسبوکارها در زمان ورود محصولات رقبای جدید و تازهوارد، نمونهای از اقدامات بازدارنده است. در این شرایط، آگاهی از نقاط قوت و ضعف خود، برای هر سازمان بسیار حائز اهمیت است. چرا که در شرایط رقابت جدی، اتخاذ برخی تصمیمات، بیشتر از رقبا، به خود شرکت آسیب خواهد رساند.
اینکه سازمانها به رقابت تهاجمی تعهد داشته باشند و بازی را تا رسیدن به هدف استراتژیک خود دنبال نمایند، اهمیت زیادی دارد. برای مثال پس از آنکه ایرباس تصمیم گرفت هواپیمای A380 را بسازد، تعهد به پروژه حائز اهمیت بود چرا که هرگونه تعلل و اقدام برای توقف، هزینه بسیار سنگینی را به شرکت تحمیل میکرد. تعهد داشتن به بازی کسبوکار، به رقبای شما این پیام را انتقال میدهد که شما برای ادامه مسیر کسبوکار مصمم هستید و آنها در بحثهای رقابتی و سهم بازار، باید شما را جدی بگیرند.
تکنیکهای خلاقانه و استراتژیک میتواند موقعیت شرکت را نسبت به رقبا مستحکمتر نماید. گاه اتحادهای استراتژیک یا ایجاد رقیب جدید میتواند فرصتهای جدیدی را در اختیار سازمان قرار دهد و با تغییر شرایط بازی، فرصتهای جدید و سودآوری بیشتری برای سازمان فراهم نماید.
نکتهای که میبایست به آن توجه کنید این است که در بحث نظریه بازی، نیمی از ساختار بازی به رقیب وابسته است. به همین علت، ضروری است که همواره رقبای خود را در نظر داشته باشید و حرکات و اقدامات خود را با توجه به واکنشهای رقیب، تنظیم نمایید. اهمیت نظریه بازی در شرایطی که رقبا شباهت زیادی به یکدیگر دارند و هر یک قادر به اتخاذ طیف مشابهی از تصمیمات استراتژیک است، بیش از پیش مشخص میشود. دامنه این تصمیمات، هزینه تبلیغات، معرفی محصول جدید، سهم بازار، ظرفیت تولید و … را در بر میگیرد.
شرکتهای امروزی به عنوان بازیگران صنعت و کسبوکار، همواره با چالشهای غیر قابل پیشبینی مواجه هستند. ابزار نظریه بازی شرایطی را برای کسبوکارها فراهم میکند که با کمک آن، برای رسیدن به اهداف استراتژیک، جهتگیری خود را نسبت به رقبا انجام دهد. شرکت تبلیغاتی مات، با ارائه کلیه خدمات تبلیغاتی استراتژیک، کسبوکار شما را قادر میسازد تا از طریق تدوین استراتژی خلاقانه تبلیغاتی، از رقبای خود پیشی بگیرد.
منبع: شرکت تبلیغاتی مات
کارت امتیازی متوازن (Balanced Score Card) به عنوان روشی برای سنجش عملکرد سازمان، اولینبار توسط رابرت کاپلان و دیوید نورتون مطرح شد. از آنجایی که در تدوین استراتژی، اهداف بلندمدت مدنظر قرار میگیرد، سازمانها باید عملکرد خود را به طور مستمر در کوتاه مدت، بررسی و پایش کنند تا اطمینان حاصل نمایند که در مسیر اهداف بلندمدت و کلان، به درستی پیش رفتهاند.
کارت امتیازی متوازن چارچوبی را فراهم میکند که از طریق آن اهداف کوتاهمدت مالی و اهداف بلندمدت استراتژیک با یکدیگر در توازن قرار میگیرند و این امر منجر به تسریع ارزیابی عملکرد واحدها و بخشهای تجاری مستقل در سازمان میشود. در این روش، اهداف کلی سازمان به اهداف کوچکتر و زماندار تفکیک میشوند. بدین صورت، تمامی افراد شرکت و دپارتمانهای مختلف به درستی متوجه میشوند که چه وظایفی را در چه مدت زمانی باید انجام دهند تا هدف نهایی سازمان، محقق شود.
کارت امتیازی متوازن یک تصویر جامع از وضعیت کنونی شرکت و مسیر طی شده ترسیم میکند. این ابزار از چهار جنبه مختلف، عملکرد سازمان را مشخص مینماید. از طریق پاسخ به پرسشهای زیر میتوانیم به یک دید کلی از کسبوکار خود دست یابیم.
جمعبندی پاسخهایی که به چهار پرسش فوق داده میشود، چارچوبی را برای مدیران فراهم میکند که از طریق آن نحوه عملکرد عملیاتی را با اهداف بلندمدت سازمان میسنجند. برای آنکه کارت امتیازی متوازن، کارایی بیشتری داشته باشد، چهار معیار مشخص شده میبایست به طور مستمر با استراتژی کلان، اهداف کوتاه و بلند مدت، ماموریت و چشم انداز سازمان سنجیده و هماهنگ شوند. به این ترتیب میتوان از انطباق تاکتیکهای اجرایی و اهداف استراتژیک اطمینان حاصل نمود.
با وجود اینکه کارت امتیازی متوازن تصویر جامعی از عملکرد شرکت فراهم میکند و منجر به انسجام فعالیتهای بخشها و دپارتمانهای مختلف میشود، به کار گیری آن و ایجاد توازن میان چهار جنبه مالی، مشتری، فرایندهای داخلی و نوآوری در عمل چندان ساده نیست. در رویکرد سنتی، عمده تمرکز سازمانها در کوتاه مدت بر سودآوری است. همانطور که در بلاگهای قبلی اشاره کردیم، دنبالکردن غیر مستقیم سود، تضمین بیشتری از موقعیت و سودآوری برای شرکتها فراهم میکند. بسیاری از شرکتهای موفق که با شکست روبهرو شدند، یکی از علل اصلی افت کسبوکار خود را تمرکز صرف بر سود کوتاه مدت و عدم تطابق اهداف عملیاتی و استراتژیک، بیان کردهاند.
کارت امتیازی متوازن، یک سیستم برنامهریزی استراتژیک و مدیریت عملکرد ایجاد میکند که از این طریق میتوان از تطابق مسیر طی شده با نقشه راه کسبوکار اطمینان حاصل کرد. به این ترتیب یک زبان مشترک برای تعریف معیارها و شاخصهای ارزیابی تعریف میشود. بدین ترتیب ارتباطات درون سازمانی و سنجش عملکرد کسبوکار، تسهیل میشود. شرکت تبلیغات مات با ارائه طیف وسیعی ازخدمات تبلیغاتی، کسبوکار شما را در تدوین و اجرای استراتژیهای خلاقانه تبلیغاتی و کسب مزیت رقابتی در شرایط پویای کسبوکار کنونی یاری میکند.
منبع: شرکت تبلیغاتی مات
در دنیایی که پیشرفت تکنولوژی روزانه و محسوس است، نمیتوان مثل گذشت به تبلیغات سنتی بسنده کرد. خوشبختانه وجود رسانههای اجتماعی مثل اینستاگرام، فیسبوک، توییتر، کار را برای کسبوکارها راحتتر کرده است. بهتر است به خاطر داشته باشید که بازاریابی تنها در تکنیکهای خلاصه نمیشود بلکه نیاز است تا به عناوین مختلف مشتری را هیجان زده کنید تا بقیه پروسه هدایت او به قیف را راحتتر طی کنید.
پایه و اساس تبلیغات بصری یا Visual Advertising المانهای بصری است که بیشتر در تبلیغات آنلاین و خصوصا در طراحی وبسایتها برای افزایش آگاهی نسبت به برندها مورد استفاده قرار میگیرد. کسبوکارهای فعال در حوزه بازاریابی و دیجیتال مارکتینگ به اهمیت جلوههای بصری واقفاند و تبلیغات بصری و بازاریابی بصری یا Visual Marketing دقیقا همان روشهایی هستند که به کمک آنها میتوان به نتیجه مورد نظر دست پیدا کرد؛ چرا که جلوههای بصری به نسبت محتوا، در زمان کمتری امکان انتقال پیام به مشتری را دارند. دلیل همهگیر شدن اینستاگرام هم به همین دلیل است؛ چرا که برای تولید و ارائه محتوای میتوان از المانهای بصری بیشتری به نسبت فیسبوک استفاده کرد.
رنگ، تصویر، فونت، ترکیببندی، تکرار و شخصیتبخشی از المانها و عناصر کاربردی در تبلیغات بصری هستند که در کنار هم تاثیرگذاری این نوع تبلیغات را بیشتر میکنند فقط باید در استفاده از هر کدام از این المانها حساسیت به خرج بدهید چرا که استفاده اشتباه از هر کدام و انتخاب اشتباه جایگاه تبلیغات میتواند کسبوکار شما را به چالش بکشاند. این نکته را نیز مد نظر داشته باشید که شخصیت انسانی بخشیدن به تبلیغات کمک میکند تا با مخاطبان هدف خود ارتباط بهتری برقرار کنید.
تمام تلاش در تبلیغات بصری، علاوهبر ، آگاهی دادن نسبت به برند و انتقال اطلاعات، ایجاد تجربه خوشایند و تحت تاثیر قرار دادن مشتری است. تمامی این اتفاقات بستگی به ما دارد تا Lead ها را به مشتریان وفادار ما تبدیل کند.
بسیاری از تصمیمات مشتریان برای و اقدام به آن تحت تاثیر احساسات آنها قرار دارد در نتیجه استفاده از تبلیغات بصری کمک میکند تا بیشتر روی احساسات و ادراک مشتریان اثر بگذاریم و آنها را به محصول یا خدمتی که به آن نیاز ندارند، ترغیب کنیم. یکی از مشخصههای کسبوکارهای موفق، توانایی در ترغیب و تشویق مخاطبان است؛ نه تنها محصولات. در ادامه تعدادی از عوامل موفقیت کسبوکارها در Visual Advertising یا تبلیغات بصری را با هم بررسی میکنیم.
یکی از گزارههای مهم در موفقیت کمپینهای تبلیغاتی بصری، رنگ است. انتخاب درست رنگها، اثرگذاری بالایی در تصمیمگیری مشتری دارد. آشنایی با طیف رنگها و همچنین مباحث روانشناسی در مارکتینگ که در بلاگهای قبل به آن پرداختهایم، به شدت روی نتیجه دلخواهتان اثرگذار است. باید در نظر داشته باشید که یک الگوی خاص برای استفاده از رنگها برای مخاطبان وجود ندارد و کاملا بستگی به ماهیت کسبوکار، نوع محصول و خدمت و حتی شاخصههای دموگرافیکی مخاطبان هدف دارد. هر رنگ با توجه به شاخصهها، احساسات متفاوتی را در مخاطب برمیانگیزد.
تکنیک سخت اما تاثیرگذار بعدی، اثر نگاه مستقیم در تبلیغات بصری است. همانطور که میدانید، در ارتباطات بین فردی هم برقراری ارتباط چشمی به شدت در روند گفتگو میان افراد اثرگذار است. نگاه مستقیم در تبلیغات بصری نیز، القا کننده پیام تبلیغات و برند شما است. به کمک این تکنیک علاوهبر انتقال پیام، میتوان اعتماد را نیز در مخاطب ایجاد کرد. این تکنیک به شدت مورد توجه برندهای معتبر دنیا است که از این طریق نتایج خوبی را به دست آوردهاند. کوچکترین شک و تردید در نگاه فردی که از آن برای تبلیغات استفاده میکنیم، میتواند روی مخاطب تاثیر منفی بگذارد و پروسه اعتمادسازی را نیمهکاره بگذارد.
علاوهبر نگاه مستقیم نباید از حالات صورت، زبان بدن و نوع ژست افراد در تبلیغات غافل بود چرا که همگی این عوامل روی چگونگی انتقال پیام برند شما اثرگذارند.
نکته تاثیر گذار بعدی در موفقیت تبلیغات بصری، به تصویر کشیدن جمعهای دوستانه است. شاید بیاهمیت بهنظر برسد اما این تکنیک به شدت روی ناخودگاه مخاطب اثرگذار است و این پیام را القا میکند که گرمی و هیجان جمعهای دوستانه به دلیل استفاده از یک محصول بهخصوص است.
نقطه کانونی، نقطهای است که محطول مورد نظر را در مرکز تبلیغات قرار میدهد و تمام توجه مخاطب و بیننده را در نگاه اول و در کمترین زمان به خود جلب میکند. بیشترین تاکید نقطه کانونی روی مهمترین ویژگی محصول است تا برای بیننده درگیری بیشتری ایجاد کند. قاعده یک سوم یا Rules of Thirds نیز تکنیکی در همین راستا است؛ بر اساس این تکنیک، محصول یا عنصر مورد نظر میان تقاطع خطوط افقی و عمودی قرار میگیرد و روی به یاد سپاری محصول در ذهن مخاطب و همچنین فرآیند تصمیمگیری مشتری اثر مثبت میگذارد.
برای گرفتن نتیجه مطلوب بهتر است که مخاطب را مدام در معرض تبلیغات نگه دارید تا نام برند و همچنین محصولات و خدمات شما را به خاطر داشته باشد. البته به این نکته نیز توجه داشته باشید که تکرار بیش از حد میتواند حوصله مخاطب را سر ببرد و برای استراتژیهای تبلیغاتی شما نتایج منفی در پی داشته باشد. در نهایت اگر با ابزارها و تکنیکهای تبلیغات بصری آشنایی ندارید، میتوانید این قسمت از کار را با برونسپاری، بهآژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان بسپارید.
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان
در دنیای کسبوکار گاه با مفاهیم و موضوعاتی مواجه میشویم که شباهتهای بسیاری با پدیدههای طبیعی دارند. هر سازمان یا بنگاه تجاری برای ارائه محصول یا خدمت مشخصی فعالیت میکند. در این بلاگ قصد داریم بررسی کنیم که آیا محصول یا خدماتی که بنگاههای تجاری ارائه میدهند همانند موجودات زنده عمر مشخصی دارند؟ اقداماتی که در هر یک از مراحل چرخه عمر محصول میبایستی انجام شود، کداماند و ارتباط چرخه عمر محصول با ماتریس رشد-سهم بازار (BCG) به چه صورت میباشد؟
محصولات و خدمات ارائه شده توسط بنگاههای تجاری همانند یک موجود زنده، عمر مشخصی دارند. متولد میشوند، رشد کرده و به بلوغ میرسند، آنها افول میکند و در نهایت میمیرند. منحنی چرخه عمر محصول، روند یک محصول یا خدمت منحصر به فرد در طول زمان را به صورت گرافیکی نمایش میدهد. با توجه به اینکه محصول در کدام مرحله از حیات خود قرار دارد، استراتژی و اقدامات سازمان، مشخص خواهد شد.
چرخه عمر محصول دارای 4 مرحله اصلی میباشد:
در این مرحله، محصول اندکی دارد و میزان نفوذ آن در بازار به آهستگی انجام میپذیرد. مشتریان به دلیل اینکه شناخت کمی از محصول دارند، چندانی انجام نمیدهند. به دلیل سهم بازار کم و نرخ رشد بازار زیاد، وضعیت سازمان در حالت علامت سوال (ماتریس BCG) قرار دارد. تبلیغات موثر و استراتژی خلاقانه، در این مرحله به سازمان کمک میکند تا محصول خود را از طریق کانالهای درست اطلاعرسانی به مخاطبان هدف خود منتقل نماید و منجر به افزایش محصول شود. نوآوری در این مرحله از اهمیت زیادی برخوردار است. در عین حال موفقیت محصول، به سرمایهگذاری و منابع مالی کافی، بستگی زیادی دارد.
محصول در این دوره با نرخ قابل قبولی، افزایش مییابد. بازار، محصول را شناخته است و تولیدکنندگان با بهبودهای فنی و اتخاذ استراتژی درست تبلیغاتی، در بازار نفوذ کردهاند. سهم بازار زیاد و نرخ رشد بالا، وضعیت ستاره را برای محصول در ماتریس BCG فراهم میکند. یکی از مهمترین ویژگیهای این مرحله برای سازمانها، تغییر مقیاس است. با افزایش میزان تقاضا برای محصول، شرکت باید قادر باشد تا در مدت زمان کوتاهی، محصولاتی را در حجم بالا تولید و روانه بازار کند.
در این مرحله، بازار توسط محصول مورد نظر اشباع شده است. میزان محصول به حداکثر رسیده و دیگر افزایش نمییابد. سازمانها با اتخاذ استراتژی مناسب، میبایستی تلاش کنند مدت زمان این دوره را طولانیتر نمایند. رهبری هزینه و صرفهجویی ناشی از مقیاس، منجر به مزیت رقابتی و پیشی گرفتن شرکت از رقبا میشود. رشد بازار، آینده چندان درخشانی ندارد و سازمان میبایست از حجم بالای درآمد و نقدینگی خود در این دوره برای اجرای استراتژیهای جدید و نوآورانه استفاده نماید. سهم بازار بالا و نرخ رشد کم، وضعیت گاو شیرده را در ماتریس BCG برای سازمان فراهم میکند.
در این مرحله، محصول توسط تکنولوژیهای نوین و محصولات جایگزین، به چالش کشیده میشود. میزان نیز به تدریج کاهش یافته و فشارها برای حداقل کردن هزینهها نیز بیشتر میشود. به دلیل سهم بازار کم و نرخ رشد پایین، وضعیت شرکت در ماتریس BCG در حالت سگ قرار میگیرد. سرمایهگذاری جدیدی در رابطه با محصول مورد نظر صورت نمیپذیرد و سازمان میبایستی با استفاده از نوآوری، محصول جدیدی را به بازار معرفی نماید.همانند محصول، چرخه عمر برای صنعت نیز قابل تعریف است. با این تفاوت که دوره عمر هر صنعت میتواند چند محصول را در بگیرد و به همین دلیل، طولانیتر است. هرچه به مراحل پایینی چرخه عمر نزدیکتر میشویم، رقابت شرکتها بر سر قیمت، شدیدتر میشود.
در محیط پیچیده کسبوکار کنونی، با رشد سریع تکنولوژی، چرخه عمر محصولات کاهش یافته است و این موضوع بر نحوه رقابت و اقدامات سازمان در برابر رقبا تاثیر مستقیم میگذارد. اتخاذ استراتژی درست رقابتی برای مواجهه با تغییرات بازار و رخدادهای غیرقابل پیشبینی، یکی از چالشهای پیش روی سازمانها است. شرکت تبلیغاتی مات، با ارائه کلیه خدمات تبلیغاتی، کسبوکار شما را در اجرای درست تبلیغات و بازاریابی در تمامی مراحل چرخه عمر محصول یاری میکند.
منبع: شرکت تبلیغاتی مات
اتحاد استراتژیک (Strategic Alliance) یکی از راههای پیشروی شرکتها است که از طریق آن قادر خواهند بود فعالیتهای کسبوکار خود را گسترش دهند. این ابزار به تحقق استراتژیهای سازمان کمک میکند. در این بلاگ قصد داریم اتحاد استراتژیک و مهمترین انگیزههایی که منجر میشود سازمانها از این ابزار استفاده کنند را بررسی نماییم.
هنگامی که دو یا چند بنگاه کسبوکار برای رسیدن به اهداف مشترک با یکدیگر توافق کرده و قرارداد همکاری منعقد میکنند، یک اتحاد استراتژیک شکل میگیرد. در برخی از قراردادها، سهام به اشتراک گذاشته میشود ولی این ویژگی لزوما در تمامی اتحادها وجود ندارد. برای مثال زمانی که نوکیا و مایکروسافت برای تولید گوشیهای هوشمند، قرارداد امضا کردند، سهامی بین دو شرکت، مبادله نشد.
در بعضی اتحادهای استراتژیک، بنگاهها اقدام به سرمایهگذاری مشترک در زمینه خاصی میکنند. تمامی همکاریهای استراتژیک به منظور رسیدن به اهداف مشخص و از پیش تعیین شدهای انجام میشود. روابط بلندمدت میان بنگاهها نیز میتواند حالتی از همکاریهای برون سازمانی باشد که منجر به سودآوری و بهبود مستمر میشود. روابط تویوتا با تامینکنندههایش نمونهای از همکاری مستمر و بلندمدت است که به تمام اعضای مجموعه، منفعت میرساند.
اتحادهای استراتژیک دارای ویژگیهای زیر هستند:
از طریق قرارداد همکاری، شرکتها قادر خواهند بود از منابع و توانمندیهای بنگاه دیگر بهرهبرداری کنند. نکتهای که میبایست به آن توجه کرد این است که اتحاد استراتژیک به معنای تملک منابع و داراییهای سازمان مقابل نیست، بلکه شرایطی برای هر سازمان فراهم میشود که از قابلیتهای طرف مقابل برای پیشرفت و سودآوری استفاده نماید. همکاری طولانی مدت 25 ساله میان اچ پی (HP) و مایکروسافت، شرایط یادگیری و استفاده از منابع و قابلیتها را برای هر دو سازمان فراهم نموده است. از سوی دیگر، رهبری خود در سهم بازار را از طریق نوآوری و بهرهوری مستمر، حفظ نمودهاند.
شرکتها از طریق اتحاد استراتژیک، میزان ریسک و خطر شکست در پروژههای عظیم سرمایهگذاری را میان خود تقسیم میکنند. بدین ترتیب هزینه شکست و پیامدهای مرتبط با آن در طرحهای کلان، برای هر سازمان به حداقل میرسد. به همین علت، پروژههای عظیم نفتی یا قراردادهای تسلیحاتی عموما به صورت مشترک صورت میپذیرد.
اتحاد استراتژیک یکی از ابزارهای موثر و مفید در پیشرفت اهداف استراتژیک سازمان است. در محیط پیچیده کسبوکار کنونی، شرکتها از طریق این ابزار قادر به توسعه فعالیتها و کسب مزیت رقابتی خواهند بود. با این حال تفاوتهای فرهنگی میان شرکتها به خصوص در اتحادهای استراتژیک بین المللی میبایستی به طور ویژه مورد توجه قرار بگیرد. در غیر این صورت قراردادها با شکست و هزینه زیادی مواجه خواهند شد. در بلاگهای پیشین و بحث نظریه بازی مشاهده کردیم که چگونه عدم همکاری طرفین بازی در معمای ساده زندانی، منجر به تحمیل هزینههایی شد که با مشارکت، قابل پیشگیری بود. شرکت تبلیغاتی مات با ارائه کلیه خدمات تبلیغاتی از طریق اجرایکمپینهای جامع بازاریابی، تولید محتوای وایرال و تکنیکهای خلاقانه بازاریابی، کسبوکار شما را در رسیدن به اهداف استراتژیک یاری مینماید.
منبع: شرکت تبلیغاتی مات
گر به خاطر داشته باشید در بلاگهای گذشته به Retargeting پرداختهایم. در این بلاگ بعد از یک یادآوری کوتاه، قصد داریم به مدلهای استراتژی Retargeting بپردازیم. هدفگیری مجدد به تبدیل بازدیدکنندههای وبسایتها به مشتریان دائمی میپردازد و برای تبلیغات، روی افرادی که با برندتان آشنایی دارند و به آن علاقه نشان دادهاند تمرکز میکند. در واقع اصلیترین نکته در Retargeting این است که تنها برای بازدیدکنندگانی که قبلا با وبسایت شما آشنا شدهاند و به آن سرزدهاند، تبلیغ و هزینه میکنید. حقیقتا انواع متفاوتی از این استراتژی وجود دارد که کسبوکارها از مزایای آنها برای ایجاد اینگیجمنت در مخاطبان بهره میبرند. در ادامه به چند مدل از هدفگیری مجدد میپردازیم.
در بلاگ Retargeting در مورد Cookie و نحوه کارکرد آن صحبت کردهایم. در این مدل نیز Cookie نقش اصلی را ایفا میکند و بر اساس رفتار و علاقه قبلی بازدیدکنندهها در وبسایت شما، اطلاعات آنها را ذخیره میکند و آنها را در اختیار شما قرار میدهد؛ بر این اساس شما میتوانید تبلیغاتتان را برای آنها به نمایش بگذارید. نکته مثبت این مدل این است که این امکان را میدهد تا بعد از ترک وبسایت شما، در سریعترین زمان بتوانید برای کاربرانی که سایت شما را ترک کردهاند، تبلیغاتتان را به نمایش بگذارید؛ در واقع میتوانید در کوتاهترین زمان دوباره توجه آنها را به سمت چیزی که به آن علاقه داشتهاند جلب کنید. تنها نکته منفی این روش این است که مبتنی بر رفتار بازدیدکنندهها و ترافیکی است که برای سایت تولید میکنند.
میتوان گفت که این مدل نوعی از مدل Pixel-based Retargeting است که از لحاظ کارکرد هم به آن شباهت دارد. Social Retargeting نیز مانند دیگر مدلها استراتژی Retargeting به دنبال افرادی میگردد که به نوعی به برند شما علاقه نشان دادهاند با این تفاوت که در رسانههای اجتماعی هم با لایک یا کامنت با شما تعامل برقرار کردهاند.
Email targeting روش دیگری است که به وسیله Tag ها انجام میشود. به کمک Tag میتوانیم مخاطبانمان را به اصطلاح برچسب بزنیم و به نوعی آنها را شناسایی کنیم و اطلاعات مورد نیازشان را به آنها برسانیم. کار بهنظر سختی است اما ردیابی رفتار مخاطبان، این کار را برای ما سادهتر میکند. مدل دیگری از Email Retargeting هدفگیری مجدد به روش List-based است. در این روش کافی است از لیستی که تهیه کردهاید استفاده کنید؛ لیستی متشکل از ایمیل مشتریان فعلی و بالقوه. در مرحله بعد با طراحی کمپینهای تبلیغاتی و به نمایش گذاشتن تبلیغات برای لیست تهیه شده، Retargeting را شروع کنید.
Search Retargeting بر اساس رفتار مخاطبها در موتورهای جستجو است در واقع این امکان را میدهد تا مشخصا به سراغ افرادی بروید که در موتورهای جستجو به دنبال کلیدواژهای مرتبط با کسبوکار شما گشتهاند؛ اما لزوما به این معنا نیست که چون واژهای مرتبط را جستجو کردهاند پس حالا آماده هستند و یا اینکه علاقه دارند تا در هر سایتی با تبلیغات و نام برند شما روبهرو شوند.
همه استراتژیهای Retargeting لزوما مربوط به برگرداندن بازدیدکنندههایی که وبسایت شما را ترک کردهاند نیست. Onsite Retargeting یکی از استراتژیهایی است که به شما این امکان را میدهد تا کاربران را برای مدت طولانیتری در وبسایت خود نگه دارید و بتوانید هرچه سریعتر آنها را برای انجام تشویق کنید.
همانطور که در بلاگ Retargeting اشاره کردیم، اجرای صحیح مدلهای مختلف این استراتژی، تاثیرات مثبت زیادی روی کسبوکارها دارد. در نهایت خواندن بلاگ تست A/Bرا هم پیشنهاد میکنیم؛ چرا که با انجام نوعی آزمون و خطا میتوانید دریابید که کدام تبلیغات تاثیر بیشتری روی مخاطب شما داشته است. آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان به کمک تیم استراتژی و با تدوین راهکارهای بازاریابی به شما برای هدفگیری مجدد مخاطبانتان، کمک میکند.
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان
در بلاگهای پیشین پیرامون تدوین استراتژی و انواع مختلف استراتژیهای قیمتگذاری و سخن گفتیم. در این بلاگ قصد داریم یک گام به عقب برداشته و به مرحله قبل از تدوین استراتژی باز گردیم. زمانی که محیط بیرونی بنگاه به دقت مورد بررسی قرار میگیرد. درک عمیق از صنعتی که شرکت در آن فعالیت میکند، نقطه شروع طراحی استراتژی است.
در بلاگهای پیشین محیط بیرونی کسبوکار را از طریق مدل PESTLE بررسی نمودیم. حال میخواهیم با محدود کردن محیط خارجی به نزدیک بنگاه، میزان جذابیت صنعتی که شرکت در آن فعالیت میکند را مشخص نماییم. چارچوب رقابتی پورتر که توسط مایکل پورتر در اواخر دهه 1970 ارائه شد، ابزاری است که سودآوری یک صنعت را براساس پنج نیروی رقابتی مشخص مینماید.
در ادامه این پنج نیروی رقابتی و نقش آنها در تعیین جذابیت صنعت برای فعالیت را با جزئیات بیشتری بررسی مینماییم.
وجود کالاهای جایگزین، جذابیت یک صنعت را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد. یکی از نکاتی که در انتخاب صنعتی که قصد فعالیت در آن را دارید، بسیار حائز اهمیت است وجود محصولات جایگزین است. قیمتی که مشتریان مایل هستند برای یک محصول یا خدمت بپردازند، تا حد زیادی به موجود بودن محصولات جایگزین وابسته است. وجود جایگزینهای نزدیک به این معنا است که در صورت افزایش قیمت محصول، مشتریان حساس به قیمت، به کالاهای جایگزین روی خواهند آورد. در حقیقت کشش قیمتی تقاضا، بالا است. با گسترش روز افزون اینترنت، طیف وسیعی از کالاهای جایگزین برای صنایع مختلف از جمله آژانسهای مسافرتی، رومهها و… فراهم شد. به دلیل محصولات جایگزین اینترنتی و وجود رقابت شدید، اقیانوس سرخ رقابتی ایجاد شد که حاشیه سود فعالان صنعت را به شدت تحت تاثیر قرار داد.
چنانچه بازدهی سرمایه یک صنعت بیشتر از هزینههای سرمایهگذاری در آن باشد، به آهنربایی تبدیل میشود که تازهواردان زیادی را به خود جذب خواهد کرد. هرچه ورود به یک صنعت کم هزینهتر باشد، به عبارتی موانع ورودی مانند الزامات سرمایه یا قوانین محدودکننده چندانی در صنعت اعمال نشود، شرکتهای بیشتری وارد حوزه رقابتی شده و میزان سود تقسیمشده را کاهش میدهند. برای مثال در حوزه پرتاب ماهواره به دلیل هزینههای بالای تولید راکتها و امکانات پرتاب، احتمال ورود شرکتهای جدید بسیار محدود است. در مقابل هزینه راه اندازی کسبوکارهای اینترنتی جدید، بسیار پایین میباشد. به همین علت، شاهد طیف وسیعی از خدمات و تجارتهای آنلاین هستیم که در زمینههای مختلف توسعه داده شده و گسترش یافتهاند.
در بیشتر صنایع، شدت رقابت میان بنگاههای موجود، میزان سودآوری را تعیین میکند. در بازارهایی که رقابت قیمتی میان بازیگران صنعت در جریان است، عکس العمل فعالان صنعت در برابر ورود رقبای جدید، میتواند شامل کاهش قیمتهای تهاجمی (گاهی حتی زیر سطح هزینهها) باشد. علاوه بر رقابت قیمتی، در برخی صنایع ممکن است رقابت بر تبلیغات، تمایز یا نوآوری متمرکز باشد.
تمام بنگاههای یک صنعت، در دو نقش فعالیت دارند: ار و نده. مواد خام اولیه، نیروی کار، سرمایه و … توسط آنها اری و در عین حال کالا و محصولات نهایی به مشتریان فروخته میشود. توانایی بنگاهها در تامین مواد اولیه با هزینه کمتر نسبت به رقبا و ارتباط طولانی مدت و پایدار با تامینکنندهها، در تعیین جذابیت آن صنعت بسیار حائز اهمیت است. به عنوان ار در یک صنعت، چنانچه بتوانید دست بالا را در معاملات با تامینکنندگان داشته باشید، با هزینه تمام شده کمتری مواجه خواهید شد.
این حالت دقیقا مشابه تحلیل رابطه تولیدکنندگان و تامینکنندگان است. با این تفاوت که در این شرایط، بنگاه نقش تامینکننده و مشتری نقش ار را ایفا میکند. میزان حساسیت اران در یک صنعت به عواملی مانند شدت رقابت، اهمیت محصول برای ار و میزان تمایز آن بستگی دارد.چارچوب رقابتی پورتر، امکانی را برای شناسایی و درک نیروهای رقابتی صنعت فراهم میکند که از طریق آن مدیران کسبوکار قادر خواهند بود با تدوین استراتژی مناسب، بنگاه را در وضعیتی قرار دهند که برآیند نیروهای رقابتی در ضعیفترین حالت ممکن باشد. شرکت تبلیغاتی مات، با ارائه کلیه خدمات تبلیغاتی، کسبوکار شما را در تدوین استراتژی درست بازاریابی و کسب مزیت رقابتی یاری میکند.
منبع: شرکت تبلیغاتی مات
دنیای بازاریابی دنیایی جذاب با پیچیدگیهای مخصوص به خودش است اما در این میان استراتژیهایی وجود دارد که کار را برای کسبوکارها راحتتر و آنها را به نتیجه دلخواهشان نزدیکتر کرده است. در این بلاگ قصد داریم به دو استراتژی کاربردی بازاریابی Push و Pull یا همان فشار و کشش بپردازیم. به بیان عامیانه استراتژی Push یا فشار به هل دادن محصول به سمت مشتری و Pull یا کشش به کشیدن و جذب مشتری به سمت محصول، اشاره دارد. در ادامه به صورت مفصلتر به این دو استراتژی میردازیم.
بازاریابی فشار یا Push مفهومی است که در دهه 70 میلادی پا گرفت. در این مدل از بازاریابی، کسبوکارها تلاش میکنند تا محصولاتشان را برای مشتریان عرضه کنند. بازاریابی فشار، استراتژی خوبی برای کسبوکارهای نوپا است و این امکان را ایجاد میکند تا مشتری با محصولات و به طور کلی برند، آشنایی پیدا کند و به نوعی جایگاه کسبوکار را در میان دیگر رقبا پیدا کند. برای توسعه استراتژی بازاریابی فشار کسبوکارها باید تمرکزشان را روی یک نقطه بگذارند و در نهایت با یک گزینه به تبلیغاتشان جهت بدهند. نگاه بازاریابی فشار یا Push Marketing روی افزایش در کوتاهمدت است. برای موفقیت در این مدل از بازاریابی نیاز است تا از چندین کانال برای تبلیغات و رساندن پیام برندها به مخاطبان استفاده کرد. این نوع از بازاریابی بیشتر به بازاریابی برونگرا یا Outbound Marketing شباهت دارد. در این نوع از بازاریابی نیز از روشهای سنتیتر استفاده میشود و این کسبوکارها هستند که به دنبال مشتریها میگردند. هدف اصلی این روش، افزایش آگاهی در مشتری و ایجاد موقعیتی است که او را در لحظه اول حقیقت قرار بدهد. تبلیغات بنری و بازاریابی ایمیلی یا ایمیل مارکتینگ از راههای مورد توجه در Push Marketing است.
بازاریابی کششی بیشباهت به بازاریابی درونگرا یا Inbound Marketing نیست. در این مدل برعکس مدل قبل، این خود مخاطبان هستند که به سمت کسبوکارها جذب میشوند. بازاریابی کششی مناسب کسبوکارهایی است که به یک بلوغ نسبی رسیدهاند و جایگاهشان را در میان دیگر رقبا پیدا کردهاند. در بازاریابی کششی، هدف اصلیهدایت Lead های بیشتر به سمت قیف و کسب مشتریان وفادار است. Pull Marketing یکی از روشهای مورد علاقه برندهای معتبر و باارزش دنیا است. توجه به بازاریابی انبوه یا Mass Marketing و استفاده از تاکتیک بازاریابی دهانبهدهان دو گزاره مورد توجه در بازاریابی کششی هستند. تبلیغات ATL یا Above the Line و همچنین BTL یا Below the Line از دیگر روشهای مرسوم برای بهکارگیری در بازاریابی فشار هستند. هدف نهایی این استراتژی افزایش و حفظ وفاداری در مشتری و ایجاد اینگیجمنت او با کسبوکارها است. یکی از بزرگترین مزایای این استراتژی به نسیت روشهای سنتیتر، نیاز به تلاش و هزینه کمتر است.
همانطور که بالاتر اشاره کردیم، Push Marketing زمانی مناسب است که مخاطب هیچ ایدهای نسبت به محصولات، خدمات و به طور کلی برند شما ندارد و البته برای برقراری ارتباط دوباره با مشتریانی که از دست دادهاید نیز مناسب است و به طور کلی تان را افزایش میدهد. Pull Marketing مناسب زمانی است که میخواهید مشتری را به نقطهای برسانید که به از ما بیاندیشد و تصمیم خودش را عملی کند. در وهله اول و برای شروع، بهتر است از بازاریابی فشار استفاده کنید و بعد از شناسایی مخاطب و ایجاد آگاهی در او، استراتژیتان را تغییر بدهید و از بازاریابی کششی استفاده کنید و منتظر بمانید تا خود مشتری بر اساس نیازهایش به شما سر بزند. با نگاهی به کسبوکارهای موفق هم میتوان گفت که عموما ترکیب این دو استراتژی، نتیجه بهتری را برایشان به ارمغان آورده است. با بهرهگیری از مزایای هر دو استراتژی بازاریابی فشار و کشش، خصوصا در بازاریابی محتوایی میتوان انتظار تولید ترافیک بیشتری داشت.
آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان با تدوین مناسبترین استراتژی برای کسبوکارتان، شما را تا رسیدن به موفقیت و کسب نتیجه دلخواه، همراهی میکند.
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان
ارزش ویژهی یک برند، مجموعه عواملی است که باعث میشود یک برند در ذهن مشتری مثبت، متمایز و مطلوب جلوه کرده و به همان دلیل آن برند را از میان دیگر برندهای موجود انتخاب کند.
ارزش ویژه برند، نه تنها بر دیدگاه، احساس و عملکرد مشتریان در ارتباط با برند تاثیرگذار است، بلکه در قیمت محصولات یا خدمات، سهم بازار و سود حاصل از برند، منعکس میشود. ارزش ویژه برند یکی از داراییهای مهم سازمان است که علاوه بر ارزش مادی، ارزش روانشناختی نیز دارد.
ارزش ویژه برند، ماحصل فعالیتهای مختلف بازاریابی و برندینگ انجام شده روی محصولات یا خدمات است. اگرچه اندازهگیری دقیق ارزش ویژه برند یا ارزش فعالیتهای بازاریابی ممکن نیست، اما مدلهایی به این منظور طراحی شده و در برندینگ کاربرد دارند. یکی از این مدلها، مدل ارزیاب دارایی برند یا BAV (Brand Asset Valuator) است. مدل BAV در اثر یکی از گستردهترین برنامههای تحقیقاتی در زمینهی برندینگ تدوین شده است. برای طراحی این مدل با بیش از صدهزار نفر به عنوان مشتری از ۳۲ کشور جهان مصاحبه شده و اطلاعات مربوط به سیزده هزار برند جمعآوری شده است. مدل BAV یک برند با جمعآوری دیدگاههای مشتریان آن برند، طبق 4 شاخص زیر معرفی میشود:
وجود یک ویژگی متمایز کننده در هر برند، عاملی جدانشدنی از آن بوده و در شروع برندینگ الزامی است. تمایز به ما نشان میدهد که برند تا چه میزان در ذهن افراد نسبت به دیگر رقبا متفاوت جلوه میکند؟ برای دانستن میزان تمایز برندتان، بهتر است با تحلیل بازخوردهای مشتریان دریابید در صورت لزوم تا چه حد برند شما را به یاد میآورند؟ آیا میان محصولات دیگر قادرند محصول شما را به سادگی تشخیص دهند؟ از نظر آنان چرا محصول یا خدمت شما متفاوت جلوه میکند؟
بر اساس نتایج به دست آمده از مدل BAV معمولا هرچه سابقهی یک برند افزایش مییابد، ویژگیهای متمایز کنندهی آن کاهش یافته و در واقع اثر تمایز کمرنگتر میشود. این در حالیست که عدم تمایز با رقبا میتواند به عنوان زنگ خطری برای بقا یا رشد آن برند باشد.
میزان ارتباط برند، به این معناست که برند شما تا چه میزان برای مشتریان مناسب است؟ آیا مشتریان مایلند محصولات یا خدمات شما را اری کنند؟ آیا این محصولات با ابعاد مختلف نیازهای مشتریان تطابق دارد؟ قیمتگذاری برند شما تا چه میزان با کیفیت محصولات و توانایی مشتریان متناسب است؟ برای دریافتن میزان ارتباط برند میتوانید از مشتریان خود بپرسید تا چه حد مایلند مطابق با معیارهای خود از محصولات شما اری کنند؟
طبق مدل BAV میان تمایز برند با ارتباط آن همبستگی وجود داشته و ترکیب این دو میتواند تضمین کنندهی موفقیت یک برند باشد.
این عامل نشان میدهد یک برند تا چه میزان در ذهن مشتریان اعتبار و ارزش دارد و مشتری تا چه حد آن برند را باکیفیت میداند. به عبارتی دیگر، کیفیت و شهرت برند، دو عامل مهمی هستند که بر واکنش مشتریان نسبت به فعالیتهای برندسازی تاثیر میگذارند.
مدل BAV با نشان دادن فرصتهای موجود، راههای افزایش کیفیت ادراک شده را ردیابی کرده و به شما در مدیریت و جهتدهی ادراکات مشتریان کمک میکند.
میزان دانش مشتری به معنای میزان عمق آگاهی مشتری از برند، درک وی از هویت برند و به طور کلی آشنایی با برند و محصولات آن است. فعالیتهای استراتژیک برندینگ، امکان بهرهمند شدن از دانش صحیح را برای مشتریان فراهم میکنند. طبق مدل BAV، اگر یک برند متمایز بوده و با پرسونای مخاطب خود مرتبط باشد، میتواند احساس قویتری در مشتری نسبت به برند ایجاد کند و در نتیجه، شناخت و دانش صحیحی از برند به مشتری انتقال پیدا خواهد کرد.
ترکیب دو شاخص تمایز و میزان ارتباط، میزان “قدرت برند” یا Brand Strength را تعیین میکنند. قدرت برند، شاخص مهمی برای پیشبینی عملکرد، ارزش آتی و پتانسیلهای رشد آن برند در آینده است. داشتن یک ویژگی متمایز و مرتبط و به عبارتی دیگر، رت برند جهت بقا میان رقبا، یکی از چالشهای اصلی هر برند و شاخصی برای سنجش میزان موفقیت آن است.
ترکیب دو شاخص اعتبار ادراک شده برند و دانش مشتری از برند، رفعت برند یا Brand Stature را میسازد. رفعت برند، ماحصل عملکرد گذشتهی برندینگ است. رفعت برند بیانگر درجهی اعتبار، پذیرش، شهرت و وفاداری به برند در گذشته است.
تا کنون با شاخصهای مدل BAV آشنا شدید. جهت ارزیابی ارزش ویژهی برند بر اساس این 4 شاخص، در مقالهی بعدی با ما همراه باشید.
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان
شاید بارها پیش آمده باشد که برای پیدا کردن محصول یا کالایی، منطقه جغرافیاییتان را نیز در ادامه عبارتی که برای جستجوی تایپ کردهاید، آورده باشید: “کلینیک دامپزشکی در مرکز تهران، نزدیکترین موسسه یوگا به من، رستورانهای لوکس در شمال تهران و …”. در این مدل، موتورهای جستجو دقیقا پیشنهاداتی را ارائه میدهند که بر اساس موقعیت مکانی مرتب شدهاند. این مثال دقیقا همان چیزی است که در این بلاگ قصد داریم به آن بپردازیم: سئوی محلی یا Local SEO.
سئوی محلی شاخهای از سئو است که روی بهینهسازی وبسایتها تمرکز میکند تا در نتایج جستجوهای محلی ظاهر شوند. در واقع سئو محلی به کسبوکارهای کوچک و بزرگ این امکان را میدهد تا به کمک آی پی و ردیابی موقعیت مکانی، مشتریان بالقوه محلی را شناسایی کنند و محصولات و خدماتشان را دقیقا در زمانی که آنها به صورت آنلاین به دنبال محصول یا خدمت هستند، معرفی کنند. یکی از سادهترین و در دسترسترین ابزارها، وبسایتها هستند که از طریق آنها میتوانید مخاطبان وسیعی را هدفگیری کنید؛ به خاطر داشته باشید که اگر مخاطبان هدفگیری شده، به موقعیت مکانی کسبوکارتان نزدیک هستند، باید به یک سری از نکات توجه بیشتری داشته باشید تا بتوانید برآیند مطلوب را از نتیجه جستجوی آنها دریافت کنید: اما در این بلاگ قصد داریم به مزایای سئوی محلی بپردازیم و در بلاگهای آینده، حتما به مرور این نکات مهم خواهیم پرداخت.
یکی از مزایای قابل توجه سئوی محلی، نیاز به صرف بودجه کمتر و دریافت نتیجه بهتر به نسبت تبلیغات است. در واقع با سرمایهگذاری روی سئوی محلی میتوانید از اثرات مثبت آن در آینده نیز اطمینان داشته باشید؛ چراکه سئوی محلی به نسبت اثرگذاری طولانیتری دارد. همین موضوع در نهایت تجربه نرخ بازگشت سرمایه یا ROI را برای کسبوکارها فراهم میکند و تا حدودی دست کسبوکارهای کوچک را نیز برای صرف بودجه باز میگذارد.
در ادامه مزیت “اثرگذاری طولانی” یکی دیگر از مزایایی که برای سئوی محلی و بهطور کلی سئو میتوان به آن اشاره کرد، مواجهه ساختن مخاطب با چیزی است که او مشخصا برای آن دست به جستجو زده. در واقع سئو این امکان را فراهم میکند تا مشتریان بالقوه را به سمت قیف هدایت کنیم. در صورتی که در بحث تبلیغات ما صرفا به تبلیغات میپردازیم تا مخاطبی که به دنبال محصول یا خدمت ما نیست را نیز مورد خطاب قرار بدهیم.
یکی دیگر از مزایای سئوی محلی، این است که گوگل امکان جایگیری کسبوکار شما را در موقعیتهای مختلف فراهم میکند. یکی از موقعیتهایی که سئوی محلی ممکن است کسبوکار شما را در آنجا قرار بدهد، در نتایج جستجوی ارگانیک گوگل است. گوگل معمولا از یک الگورتیم مشخص و در عینحال پیچیدهای برای رتبهبندی محتوایی که بیشترین ارتباط را دارد، استفاده میکند. این رتبهبندی به مخاطبان کمک میکند تا دقیقا به نتیجهای که با تمایلات و احتیاجاتشان هماهنگی دارد، دست پیدا کنند.
در صورتی که از استراتژیهایی برای سئوی محلی استفاده میکنید باید بدانید که موقعیت دیگری که گوگل برای شما در نظر گرفته است، Google Maps میباشد. نمایش کسبوکارها در نقشه گوگل میتواند نقش مهمی را برای کسبوکارها بازی کند؛ پیدا کردن شما در نقشه گوگل برای کاربرانی که معمولا جستجوهایشان را با گوشی موبایل انجام میدهند موضوع بسیار مهمی است. در نتیجههای ظاهر شده در قالب Google Maps گزینههایی مثل برقراری تماس، نظرات دیگران و آدرس را میتوانید مشاهده کنید.
از دیگر مزایای استفاده از سئوی محلی، امکان مد نظر داشتن قصد و نیت مشتریان است. یکی از ابزارهای کاربردی جهت نفع بردن از این مزیت، استفاده از پروفایل بیزنسی گوگل یا همان Google My Business است. بعد از ایجاد پروفایل بیزنسی گوگل برای کسبوکارتان، میتوانید عبارات استفاده شده کاربران، به هنگام جستجوی کسب و کارتان را مشاهده کنید. Insight پروفایلتان قسمتی است که اطلاعات ذخیره شده را در آن میتوانید بررسی کنید.
در این بلاگ قصد داشتیم که با بیشترین جزئیات شما را با سئوی محلی و مزایای استفاده از آن آشنا کنیم. در صورت نیاز به راهنمایی بیشتر و تدوین استراتژیهای مناسب با ماهیت کسبوکارتان میتوانید با ما، آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان تماس برقرار کنید
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان
در مقالهی قبل با تعریف ارزش ویژهی برند و همچنین شاخصهای ارزیابی ارزش ویژه برند بر اساس (مدلBAV (Brand Asset Valuator آشنا شدید. ارزش ویژهی یک برند، مجموعه عواملی است که باعث میشود یک برند در ذهن مشتری مثبت، متمایز و مطلوب جلوه کرده و به همان دلیل آن برند را به رقبا ترجیح دهد. ارزش ویژهی برند بر اساس مدل BAV با اندازهگیری 4 عامل تمایز، ارتباط، کیفیت ادراک شده و دانش سنجیده میشود. همچنین با دو مفهوم قدرت برند و رفعت برند آشنا شدید: ترکیب دو شاخص تمایز و میزان ارتباط، میزان “قدرت برند” یا Brand Strength را تعیین میکند که شاخص مهمی برای پیشبینی عملکرد آتی و پتانسیلهای رشد و ارزشآفرینی آن برند در آینده است. برآیند دو شاخص اعتبار برند و دانش مشتری از برند، رفعت برند یا Brand Stature را میسازد. رفعت برند، حاصل عملکرد گذشتهی برندینگ بوده و درجهی اعتبار، پذیرش، شهرت و وفاداری به برند را نشان میدهد.
اکنون در این مقاله به تحلیل مدل BAV میپردازیم.
بر اساس مدل BAV برای ارزیابی قدرت و رفعت برند باید اثرات شاخصهای تمایز و ارتباط، همچنین اعتبار و دانش بر یکدیگر بررسی شود.
در این بخش، هر دو شاخص قدرت و رفعت برند در کمترین میزان خود قرار دارند. معمولاً برندهای نوظهور و یا برندهای قدیمی و بدون فعالیت متمرکز در این قسمت قرار میگیرند. برندهایی که در این قسمت قرار دارند باید برای رت برند خود تلاش کنند تا به ربع دوم راه پیدا کنند.
برندها در ابتدای مسیر برای رشد خود با بالا بردن تمایز و میزان ارتباط، سعی در رت برند دارند. در این حالت ممکن است جهت افزایش آگاهی از برند و خلق ارزش برای مشتریان از نیچ مارکتینگ(Niche Marketing) استفاده کنند. برای این منظور، گروهی خاصی از مخاطبان را هدف قرار داده و بخش خاصی از بازار را متناسب با آنان انتخاب میکنند. این برندها مایلند استراتژی ثبات را در این جایگاه دنبال نمایند. اما برندهایی که بازار هدف گستردهای دارند، در حال شناسایی پتانسیلهای رشد خود برای ورود به بخش رهبری بازار بوده و در این راستا برای افزایش رفعت برند (Brand Stature) تلاش میکنند.
برندهایی که هم قدرت و هم رفعت بالایی دارند، رهبر بازار هستند. سودآوری و نرخ بازگشت سرمایه برای برندها در این قسمت بسیار بالا بوده و پتانسیل بالایی نیز برای رشد و پیشرفت در آینده دارند. آنها در تلاش اند با پیادهسازی مدیریت استراتژیک برند، جایگاه خود را در رهبری بازار حفظ کرده و ارتقاء دهند.
با وجود میزان رفعت بالا، شاخص تمایز در برندهای موجود این قسمت، در حال کاهش بوده و رفته رفته از جایگاه رهبری بازار خارج خواهند شد. برند ها در این شرایط میتوانند با تولید انبوه محصول فعلی، طیف گستردهای از بازار را از آن خود کنند. اگرچه این شرایط دوام چندانی نخواهد داشت.
برندهایی که قدرت کمتر و یا به عبارتی تمایز پایین و میزان ارتباط کمتری دارند، در این ناحیه قرار گرفتهاند. در این مرحله برندها بسیار آسیبپذیر هستند و با چالش از دست دادن مشتریان وفادار و مشتریان بالقوهی خود روبهرو خواهند بود. در صورتیکه برندها در این مرحله استراتژیهای لازم را برای بالا بردن تمایز و میزان ارتباط خود به کار نگیرند، با خطر جدی حذف از بازار رقابتی مواجه خواهند شد.
شما میتوانید با برآورد کردن میزان 4 شاخص تمایز، ارتباط، کیفیت ادراک شده و دانش و همبستگی میان آنها، قدرت برند و رفعت برند خود را سنجیده و با محاسبهی ارزش ویژهی برند بر اساس مدل BAV، جایگاه برند و سایر رقبا را بر اساس این مدل تحلیل کنید. سپس با توجه به نتیجهی این تحلیل، بهترین استراتژی را جهت ورود به به بخشهای تازهی بازار یا بهبود جایگاه برند انتخاب کرده و اجرا کنید. تیم حرفهای آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان همواره آمادهی ارائهی راهکارهای استراتژیک برندینگ به کسب و کار شماست.
هدف اصلی پیادهسازی استراتژی برندینگ، ساخت یک برند قدرتمند است. چرا که داشتن یک استراتژی برندینگ موثر و برند قوی، در نهایت به افزایش نرخ بازگشت سرمایهیکسب و کارها منجر میشود.
معماری برند یا Brand Architecture، چگونگی سازماندهی، مدیریت و ورود به بازار را برای تمامی برندهای یک سازمان تدوین کرده و پیادهسازی استراتژیهای برندینگ را ساده میکند. معماری برند را میتوان صورت بیرونی استراتژی گسترش کسب و کار دانست. معماری برند در صورتی کارآمد است که با توجه به شناخت صحیح از بازار و استراتژی برند رقبا، به درستی تعریف و تدوین شده و با اهداف و چشمانداز کسب و کار شما همراستا باشد. مدلهای متنوعی از معماری برند موجودند. در این مقاله به معرفی ۳ مدل مشهور در معماری برند میپردازیم.
در معماری Branded House یا Corporate Brand Architecture، کمپانی اصلی به عنوان منبع اصلی هویت تمام برندها قرار گرفته و به عبارتی مانند برند مادر، به برندهای زیرمجموعه خود اعتبار میبخشد. در این حالت، استراتژی هریک از محصولات جداگانه اما همراستا با برند مادر تدوین میشود و غالباً نام برند مادر یا بخشی از آن را به دوش میکشند. برای مثال: خانواده محصولات برند اپل شامل iPhone, iPad, iTunes, iCloud و… دارای سبک معماری Branded House هستند. مثال دیگری از Branded House کمپانی گوگل است که زیرمجموعههای زیادی از جمله Google Drive, Google Translate, Google Calendar, Gmail, Google News و… دارد.
در این سبک از معماری برند، بر خلاف مدل قبلی، برندهای زیرمجموعه دارای هویت مستقل بوده و کاملاً جداگانه عمل میکنند. ممکن است این برندها از جهت محصولات، خدمات و سهم بازار بسیار متفاوت باشند. در معماری House of Brands، صحبتی از برند مادر به میان نمیآید و در بسیاری از موارد ممکن است حتی مصرفکنندگان با وجودوفاداری به برند زیر مجموعه، برند مرجع را نشناسند. برای مثال، کمپانی (Procter and Gamble)P&G برند مرجع برندهای معروف Tide, Pampers, Gillette, Head & Shoulders, Crest, Always و … است. همچنین برندهای Snickers, M&M, Orbit, Extra, Twix و … برندهای زیرمجموعهی برند Mars هستند.
در این سبک از معماری برند از ترکیب دو مدل فوق استفاده میشود، به گونهای که برند مرجع، برندی شناخته شده است و خودش به عنوان یکی از زیرمجموعهها فعالیت کرده و برندهای زیرمجموعهی دیگر با گذشت زمان به صورت مستقل گسترش مییابند. برندهایی مانند Pepsi-co و Amazon وCoca-Cola از استراتژی ترکیبی برای گسترش برند خود استفاده میکنند. معمولاً زمینهی بهکارگیری استراتژی ترکیبی هنگامی فراهم است که یک برند مشهور و قدرتمند، محصول خود را روانهی بازار کرده است و تمایل دارد کسب و کار خود را با تولید محصولات متفاوت، گسترش داده و یا به طور مستقل به بخشهای جدیدی از بازار ورود کند.
به طور کلی میتوان گفت گسترش برند شمشیری دولبه است و انتخاب نوع معماری برند، نقش بسیار تعیین کنندهای در موفقیت استراتژیهای برندینگ و توسعهی برند شما دارد. برای مثال انتخاب استراتژی Branded House به صورت پیشفرض میتواند ریسک کمتری در مقایسه با مدلهای House of Brands و ترکیبی داشته باشد و مدیریت آن سادهتر خواهد بود.
لازم است بدانید استراتژیهای گسترش برند یا Brand Extension الزاماً موفقیت آمیز نیستند. در ادامه جهت آشنایی بیشتر با پیامدهای گسترش برند و ریسکهای آن، به توضیح دو مفهوم Brand Cannibalization و Brand Delusion میپردازیم.
این پدیده زمانی اتفاق میافتد که یک برند، در استراتژیهای گسترش برند خود اشتباه عمل کرده و با ورود به بخشهای نامربوط بازار، به هویت برند اصلی و پرچمدار خود آسیب میرساند. برای مثال، کمپانی Levi’s برندی سرآمد در تولید محصولاتی راحت، بادوام و مناسب برای استفادهی روزانه است. در اوایل دههی 1980 میلادی، برند Levi’s با وجود سهم بازار وسیع، تصمیم به گسترش هرچه بیشتر آن گرفت. یکی از استراتژیهای گسترش این برند، تولید کتهای کلاسیک مردانه بود. این محصول، هویتی متفاوت از برند Levi’s داشت و به همین سبب مشتریان نتوانستند به آن اعتماد کنند. در نتیجه، نه تنها این استراتژی موفقیت آمیز نبود، بلکه سبب شد به چهرهی شناخته شدهی این برند معروف خدشه وارد شود.
پدیدهی Brand Cannibalization هنگامی رخ میدهد که پس از گسترش برند، محصول جدید بخشی از سهم بازار محصولات قبلی برند مرجع را از آن خود میکند. توجیه شرکتها برای انجام این کار این است که اختصاص یافتن بخش اعظم به محصول یا برند جدید، نرخ بازگشت سرمایه را بیشتر افزایش میدهد. با این حال، ممکن است استراتژی هدایت مشتریان در قیف به سمت محصول جدید، همواره درست از آب درنیامده و به شکست منجر شود. به عنوان مثال، گسترش برندهای اکتیو و اوه که هویت نسبتاً مشابهی در ذهن مخاطبان خلق کردهاند، میتواند مثال موفقی از Brand Cannibalization برای شرکت گلرنگ باشد.
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان
تبلیغات تلویزیونی یکی از موثرترین و شناختهشدهترین روشهای اطلاعرسانی است که بنگاههای مختلف کسبوکار برای برقراری ارتباط با مخاطبان از آن بهره میگیرند. انتقال پیام برند به میلیونها نفر در مدت زمان کوتاه، تلویزیون را به یکی از جذابترین رسانهها برای اطلاعرسانی به مخاطب تبدیل کرده است. در این بلاگ قصد داریم تبلیغات تلویزیونی را با جزئیات بیشتری مدنظر قرار دهیم و ویژگیهایی را که یک تبلیغ تلویزیونی برای موفقیت باید دارا باشد، بررسی کنیم.
یک تبلیغ تلویزیونی برای اثرگذاری بیشتر میبایست دارای ویژگیهای زیر باشد:
آگهی تبلیغاتی شما میبایست با برند و مخاطبان شما ارتباط داشته باشد؛ در غیر این صورت یا به خاطر سپرده نمیشود یا به یک تبلیغ موثر برای برند شما تبدیل نخواهد شد. قبل از هرگونه اقدام، استراتژیهای تبلیغاتی خود را مرور کنید. بررسی نتایج کمپینهای تبلیغاتیپیشین، رصد رفتار رقبا و تحقیقات بازار، به شما در طراحی محتوای تبلیغاتی مرتبط کمک میکند.
زمان، یکی از فاکتورهای قابل توجه در تبلیغات تلویزیونی است. شما مدت زمان کوتاهی برای معرفی برند، محصول یا خدمات خود در اختیار دارید، به همین دلیل میبایست پیام خود را بسیار شفاف و قابل توجه به مخاطبان منتقل کنید تا بهتر و بیشتر از سایر پیامها، به خاطر سپرده شود. برای معرفی خود تا لحظات پایانی پیام، صبر نکنید. از کل مدت زمانی که در اختیار دارید، به بهترین شیوه ممکن برای تاثیرگذاری استفاده کنید.
یک آگهی تبلیغاتی خوب، تنها شامل معرفی برند و ویژگیهای محصول نمیشود؛ بلکه دارای یک خط داستانی مشخص است که پیام موردنظر خود را در قالب یک داستان، روایت میکند. این شیوه علاوه بر اثرگذاری بیشتر بر مخاطب، منجر به برقراری ارتباط نزدیک با آنها میشود.
آگهیهای تبلیغاتی یک برند، لزوما جداگانه و بی ارتباط با یکدیگر نیستند. برای جلب توجه بیشتر میتوانید از سریهای متوالی آگهی که با یکدیگر مرتبط هستند و خط داستانی مشخصی را دنبال میکنند، بهره بگیرید. استفاده از کاراکترها و شخصیتهای محبوب، ارتباط قویتری را با مخاطب ایجاد میکند.
داشتن یک آگهی تلویزیونی باکیفیت، لزوما به معنای صرف هزینه هنگفت از طراحی تا اجرا نیست. با استفاده از تیم تولید حرفهای و خلاق، علاوه بر داشتن کیفیت قابل قبول، در هزینههای تبلیغاتی خود صرفهجویی کنید.
این ویژگی یکی از مهمترین نکاتی است که میبایستی به آن توجه داشته باشید. چنانچه یک آگهی تبلیغاتی، تمامی ویژگیهای مطرح شده را دارا باشد اما خلاقیت در آن مشهود نباشد، نتیجهای جز صرف زمان و هزینه برای برند شما نخواهد داشت. در طراحی یک تبلیغ تلویزیونی با زمان پخش محدود، خلاقیت، مهمترین عاملی است که منجر به جلب توجه مخاطب و اثرگذاری میشود.
فاکتور صدا در تبلیغات تلویزیونی از آن جهت حائز اهمیت است که مخاطب را حتی از فاصلههای نسبتا دور از تلویزیون، متوجه آگهی تبلیغاتی میکند. در انتخاب موسیقی و صدا، به ارتباط محتوا، پیام برند و مخاطبان خود توجه نمایید.
برای نمایش آگهی تبلیغاتی خود، زمانبندی مناسبی را مدنظر داشتهباشید. پخش آگهی تبلیغاتی در ساعات مختلف شبانهروز، تاثیرگذاری مختلفی بر مخاطبان دارد. برای مثال آگهیهای تبلیغاتی که در ساعات ابتدایی شب یا بین دو نیمه مسابقات فوتبال پرمخاطب، پخش میشوند، افراد بیشتری را هدف قرار میدهند. در طراحی استراتژیهای تبلیغاتی خود، زمان و تعداد دفعات پخش آگهی را به گونهای تنظیم کنید که در عین صرفهجویی در هزینهها، پیام خود را به مخابان بیشتری انتقال دهید.
از میان رسانههای تبلیغاتی، تلویزیون یکی از موثرترین و متداولترین کانالهای اطلاعرسانی است که کسبوکارهای مختلف برای انتقال پیام و محتوای تبلیغاتی خود از آن بهره میگیرند. همانند تمامی رسانهها، در تبلیغات تلویزیونی نیز استراتژیهای تبلیغاتی میبایستی با ویژگیها و مخاطبان بالقوه همراستا باشد. شرکت تبلیغاتی مات با ارائه طیف وسیعی از خدمات تبلیغاتی و ارتباط گسترده با رسانههای مختلف، کسبوکار شما را در طراحی، تولید و پخش پیامهای تبلیغاتی مختلف از طریق تلویزیون و سایر کانالهای اطلاعرسانی، یاری مینماید.
منبع: شرکت تبلیغاتی مات
طراحی و اجرای کمپینهای تبلیغاتی همواره یکی از ابزارهای موثر تبلیغاتی است که برندهای مختلف برای پیشبرد اهداف استراتژیک خود از آن بهره میگیرند. در بلاگهای پیشین، مراحل طراحی و پیادهسازی کمپین تبلیغاتی 360 را معرفی نمودیم. با وجود نقش غیرقابل انکار کمپینهای تبلیغاتی در آگاهی از برند و محصولات جدید، تمامی کمپینهای طراحی شده به اهداف خود نمیرسند. در این بلاگ قصد داریم دلایل شکست کمپینهای تبلیغاتی را بررسی نماییم.
در ادامه به بررسی مهمترین علتهای عدم موفقیت کمپینهای تبلیغاتی میپردازیم.
عدم توجه به پرسونای مخاطب و فاکتورهایی که بر تصمیمات اثرگذار است، یکی از مهمترین دلایل عدم موفقیت کمپین تبلیغاتی است. به عبارت دیگر مشتری هدف خود را به درستی انتخاب نکردهاید. شناخت پرسونای مخاطب به شما امکان میدهد با شناسایی درست بازار هدف، نیازها، علاقهمندیها و عادتهای مصرفی افراد را به چالش بکشید و از طریق پیام درست و خلاقانه، به اهداف استراتژیک خود دست یابید.
تحقیقات بازار یکی از مهمترین و ابتداییترین گامهای پیادهسازی طرحهای بازاریابی است. شکست کمپینهای تبلیغاتی که تحقیقات بازار جامع و کافی در حوزه شناخت بازار هدف نداشتهاند، حتمی است. انجام کلیه مراحل تحقیقات بازار از ابتدا تا انتها منجر به افزایش بهرهوری، صرفهجویی در زمان و هزینه و کاهش خطر شکست کمپین طراحی شده میشود.
در بحث ارزیابی موفقیت کمپینهای تبلیغاتی میتوان از شاخصهای مختلفی بهره گرفت مانند میزان آگاهی از برند، میزان افزایش ، بهبود نرخ درگیری مخاطب و یا افزایش نرخ تبدیل. مدنظر قرار دادن تنها یکی از شاخصهای ارزیابی در تحلیل نتایج موفقیت یک برند، ممکن است تصویر جامعی را در اختیار شما قرار ندهد. برای مثال ممکن است میزان ترافیک سایت شما افزایش یافته باشد اما در عین حال با نرخ تبدیل کاهشی مواجه باشید. میزان افزایش یا کاهش یکی از شاخصهای ارزیابی، لزوما دلیل بر موفقیت یا شکست کمپین شما نیست. برای ارزیابی میزان نتیجهبخش بودن و اثرگذاری کمپین تبلیغاتی، از ترکیب چند شاخص واقعبینانه و درست بهره بگیرید.
میزان خلاقیت و مناسب بودن پیام تبلیغاتی، اهمیت بسیار زیادی در فراگیری و موفقیت کمپین دارد. هر چه در مراحل طراحی استراتژی و شناخت مخاطب، دقیقتر عمل کرده باشید، پیام شما، نیازها، خواستهها و دغدغههای جامعه هدف را بیشتر در بر میگیرد و به وایرال شدنمحتوای موردنظر کمک میکنید.
لحظات حقیقت در بازاریابی بسیار حائز اهمیت هستند. از لحظهای که مشتری تصمیم به محصول میگیرد تا زمانی که تجربه استفاده خود از محصول یا خدمت موردنظر را با دیگران به اشتراک میگذارد، میتوان به عنوان لحظات استراتژیک یاد کرد. فرایند مشتری را به طور کامل مدنظر قرار دهید تا دریابید در کدام لحظات، بیشترین اثرگذاری را با انتقال پیام به مخاطب تجربه خواهید کرد.
چنانچه محتوای کمپین تبلیغاتی بیانگر ویژگیها و خصوصیات یا کیفیتی باشد که محصول یا خدمت شما فاقد آن است، انتظار موفقیت آن را نداشته باشید. کمپین تبلیغاتی هر اندازه هم بزرگ و قابل توجه باشد، بعد از آنکه مشتری محصول را تهیه کرده و از آن ناامید میشود، این تجربه ناموفق به سرعت پراکنده شده و منجر به کاهش میشود. به عبارت دیگر تبلیغات شما نباید حاوی انتظاراتی باشد که قادر به برآورده کردن آنها نیستید.
در محیطهای پیچیده کسبوکار کنونی، اجرای استراتژیهای تبلیغاتی بدون داشتن اطلاعات جامع پیرامون بازار هدف و مخاطبان بالقوه، شکستهای پرهزینه و گاه غیر قابل جبرانی را به کسبوکارها وارد میکند. موفقیت یک کمپین تبلیغاتی با انتقال پیام درست در زمان و مکان درست به مخاطب هدف درست، حاصل میشود. چنانچه حتی یکی از شرایط فوق دچار ایراد شود، موفقیت کمپین تحت الشعاع قرار میگیرد. در هنگام برنامهریزی اجرای یک کمپین تبلیغاتی، اهداف قابل اندازهگیری و قابل دستیابی را مدنظر قرار دهید و با شاخصهای ارزیابی مناسب، نتیجهبخش بودن آنها را رصد کنید. کمپین تبلیغاتی زیبا در هر سنی، نمونهای از کمپینهای تبلیغاتی موفق است که با انتخاب درست محتوا و داستانسرایی مناسب، توانست علاوه بر افزایش نرخ درگیری مخاطب، آگاهی از برند خود را بهبود بخشد. شرکت تبلیغاتی مات از طریق تیم متخصصان حرفهای و ارائه طیف وسیعی از خدمات تبلیغاتی، کسبوکار شما را در اجرای کمپینهای تبلیغاتی موفق از طراحی تا پیادهسازی یاری میکند.
منبع: شرکت تبلیغاتی مات
در بلاگهای پیشین پیرامون وایرال مارکتینگ و اثرگذاری آن بر کسبوکارها صحبت کردیم. در محیط پیچیده کسبوکار کنونی که به سرعت در حال تغییر است، بارها احساس خود را از برخورد با یک برند، تجربه یک خدمت و یا نتیجه مصرف یک محصول را با اطرافیان خود به اشتراک گذاشتهایم. پیشرفت تکنولوژی و فراگیر شدن رسانههای اجتماعی، اهمیت بازاریابی دهان به دهان را بیش از پیش نموده است. در این بلاگ قصد داریم نقش بازاریابی دهان به دهان در موفقیت یک برند و فاکتورهایی که بر اتخاذ این نوع استراتژی اثرگذار است بررسی نماییم.
بازاریابی دهان به دهان (Word of mouth) زمانی شکل میگیرد که افراد، تجربه استفاده از یک محصول یا خدمت را با دیگران به اشتراک میگذارند. تحقیقات نشان داده است که 92% از مشتریان، به پیشنهادات و نظرات اطرافیان و دوستان خود بیشتر از سایر روشهای تبلیغاتی اعتماد دارند. نظرات سایر مشتریان و استفادهکنندگان از محصول یا خدمت موردنظر نیز در تصمیم به افراد بسیار اثرگذار است.
انتقال تجربه استفاده از محصول یا خدمت و اظهارنظر پیرامون آن به صورت فرد به فرد ،در قالب پیشنهاد و بیان مزایا و ویژگیهای آن محصول، انجام میگیرد.
هنگامیکه کاربر تجربه و رضایت خود از برخورد با یک برند را با سایر افراد از طریق رسانههای اجتماعی به اشتراک میگذارد، مخاطبین هدف و سایر افراد را در پروسه بازاریابی درگیر میکند.
بازاریابی دهان به دهان با یک استراتژی موفق، میتواند پایه محکمی در قلب کسبوکار شما باشد که تمامی مفاهیم بازاریابی و استراتژیهای رقابتی بر آن استوار شوند. در ادامه به مهمترین دلایل بازاریابی دهان به دهان برای موفقیت یک کسبوکار اشاره میکنیم.
مشتریان و استفادهکنندگان از یک محصول یا خدمت، میتوانند بهترین و اثرگذارترین راهکار تبلیغاتی برای یک برند باشند. هنگامی که افراد به توصیه یا پیشنهاد دیگران، یک محصول جدید که تجربه استفاده از آن را نداشتهاند، اری میکنند، شما بدون صرف هیچ هزینهای برای تبلیغات، افزایش مییابد.
از طریق بازاریابی دهان به دهان قادر هستید افراد بیشتری را با محصول و برند خود درگیر نمایید. مشتریانی که ارتباط موثرتری با برند شما برقرار نمایند، بیشتر میکنند و تجربه استفاده از محصول و نتیجه برخورداری از خدمت شما را با دیگران بیشتر به اشتراک میگذارند. مشتریان وفادار، مهمترین و کارامدترین منبع برای بازاریابی دهان به دهان هستند.
زمانیکه قصد داریم استراتژی بازاریابی دهان به دهان را طراحی کنیم، میبایست به یاد داشته باشیم این نوع از بازاریابی بر فاکتورهای زیر اثرگذار است:
هزینه جذب یک مشتری جدید، پنج برابر بیشتر از حفظ مشتری کنونی است. استفاده از تکنیکهای خلاقانه در بازاریابی دهان به دهان، در عین حفظ مشتریان فعلی، مشتریان جدید را به سوی برند شما سرازیر میکند.
بررسیها نشان میدهد 75% از مردم به گفتهها، پیشنهادات و نظرات اطرافیان، دوستان و سایر مصرفکنندگان یک محصول بیشتر از آگهیهای تبلیغاتی اعتماد دارند. به همین دلیل بازاریابی دهان به دهان به شما امکان میدهد محتوای قابل اعتماد و تاثیرگذارتری را به مخاطبان هدف خود انتقال دهید.
زمانیکه افراد، داوطلبانه پیام برند و تجربه استفاده از محصول شما را با دیگران به اشتراک بگذارند، یک buzz ایجاد میشود. هرچه محتوای موردنظر بیشتر وایرال شود، قیف موفقتر و کمپین تبلیغاتی موثرتری خواهید داشت. نقش اینفلوئنسرها در بازاریابی دهان به دهان که پیام موردنظر شما را به طیف وسیعی از مخاطبان انتقال میدهند، نباید فراموش نمود.
انتقال تجربیات و احساسات ناشی از برخورد با یک برند توسط مشتریان جزئی جداییناپذیر از فضای کسبوکارها است. بازاریابی دهان به دهان از طریق تمرکز بر اشتراکگذاری تجربه و حس مشتریان، منجر به افزایش و اثرگذاری استراتژیهای بازاریابی میشود. شرکت تبلیغاتی مات با ارائه طیف وسیعی از خدمات تبلیغاتی، امکان تدوین و پیادهسازی استراتژیهای بازاریابی موفق را برای کسبوکار شما فراهم مینماید.
منبع: شرکت تبلیغاتی مات
احتمالا اولین باری نیست که نام مدل AIDA به گوشتان میخورد. در این بلاگ قصد داریم به طور مفصل به تعریف مدل AIDA و مراحل آن بپردازیم. در دنیای دیجیتال امروز، مدل AIDA به کسبوکارها این امکان را میدهد تا استراتژیهایشان را بر مبنای آن تعیین کنند، مشتریان بالقوه را به سمت قیف هدایت کنند و در نهایت آنها را بهمشتریان وفادار بدل کنند.
مشتریان بالقوه از چهار مرحله مدل AIDA که نام آن از ابتدای چهار کلمه Attention, Interest, Desire و Action گرفته شده، عبور میکنند تا به مشتریان واقعی و وفادار شما تبدیل شوند. در واقع این مدل مسیری را پیشروی مشتریان میگذارد و در نهایت آنها را برای تصمیم و اقدام به آماده کند. به بیانی دیگر میتوان گفت که مشتریان با گذر از هر مرحله و تکمیل آن دچار احساسات و تفکراتی میشوند که آنها را در نهایت مصمم میکند تا برند شما را انتخاب کنند و شان را از محصولات و خدمات شما انجام دهند. تنها به خاطر داشته باشید که در ابتدا درست همانند قیف مشتریان زیادی را در مرحله اول خواهید داشت اما به مرور زمان و با گذر از هر مرحله مشتریان ریزش پیدا میکنند و در نهایت در آخرین مرحله با مخاطبان بسیار کمتر اما باکیفیتتر مواجه خواهید شد. در ادامه به چهار مرحله مدل AIDA میپردازیم:
در مرحله اول نیاز دارید تا توجه مخاطبانتان را به سمت برند، محصولات و خدماتی که عرضه میکنید، جلب کنید و به نوعی آگاهی برندتان را افزایش دهید؛ پس نیاز دارید تا به خوبی پرسونای مخاطبان و مشکلات و مسائل مربوط به آنها را شناسایی کنید تا بهترین عملکرد را داشته باشید. در این مرحله میتوانید از تولید محتوا کمک بگیرید و به مشکلات مخاطبان پاسخ بدهید. محتوایی که تولید میکنید باید در قالبهای مختلفی ارائه شود تا دسترسی و اشتراکگذاری آنها برای مخاطبان ساده باشد. در این مرحله برای ایجاد آگاهی بیشتر، میتوانید از اینفلوئنسر مارکتینگ و مزایای آن نیز بهرهمند شوید.
در مرحله دوم نیاز دارید تا نسبت به برندتان در مخاطبان، علاقه ایجاد کنید. ایجاد علاقه چیزی فراتر از ایجاد آگاهی برند و جلب توجه است و یکی از مراحل مهم در مدل AIDA محسوب میشود. در این مرحله باید تلاش کنید تا اینگیجمنت مخاطب را افزایش دهید. یکی از بهترین راهها جهت افزایش علاقه و اینگیجمنت مشتری، انتقال این پیام است که شما قصد رفع نیاز و پاسخگویی به مشکلات او را دارید و تنها به دنبال سود و منفعت خودتان نیستید.
علاقه مشتری به برند شما اهمیت بسیاری دارد؛ چرا که اگر این علاقه ایجاد نشود مشتری لزومی به ادامه دیگر مراحل نمیبیند و در نتیجه هیچگاه به نقطه تصمیمگیری یا Action نمیرسد. در دسترس قرار دادن اطلاعات کامل در مورد چشمانداز، بیانیه ماموریت و به طور کلی برند، به مخاطب کمک میکند تا بداند دقیقا مشغول چه فعالیتی هستید، تفاوتتان با دیگر رقبا در چیست، چه ارزش افزودهای دارید و چه اهدافی را دنبال میکنید. دسترسی به این اطلاعات، علاقه بیشتری را در مخاطب ایجاد میکند و او را برای گذر از این مرحله به مرحله بعدی آماده میکند.
بعد از ایجاد علاقه در مخاطب، قدم بعدی که باید روی آن تمرکز داشته باشید، ایجاد اشتیاق و علاقه در مخاطب است؛ به نحوی که احساس کند وقت آن رسیده تا محصولات و خدمات شما را اری و از مزایای آن استفاده کند. در این مرحله برای ایجاد اشتیاق و علاقه بیشتر میتوانید از مزایای Promotion ها نیز بهرهمند شوید. تنها امکان دارد که مشتری واقعا به محصول یا خدمت شما نیاز نداشته باشد، در این مرحله این هنر شما است که نیاز و تقاضا را در او ایجاد کنید.
چهارمین مرحله زمانی است که نتایج زحمات شما در آن نمود پیدا میکند و مشتری دست به میزند. یکی از راههای ساده برای ترغیب مشتری جهت اقدام، CTA ها هستند. استفاده از CTA در صفحه اصلی و صفحه محصولات، به شدت میتواند روی تصمیم مخاطب اثر گذار باشد و او را به همان سمتی هدایت کند که انتظارش را دارید. در این مرحله مشتری نیاز به یک تلنگر برای دارد. مستقیم یا غیر مستقیم بودن این تلنگر بستگی به شناختی دارد که شما از مشتریان و پرسونای مشتری دارید.
به طور کلی مدل AIDA شناختهتر شده است اما بسیاری، از آن با عنوان مدل AIDAS نیز یاد میکنند. S که به نوعی در مرحله آخر قرار میگیرد، از Satisfaction گرفته شده و بیانگر رضایت مشتری است. بعد از اقدام به نوبت شما است که تجربه مشتری را به سمت مثبت یا منفی بودن رقم بزنید. به خاطر داشته باشید که ارتباط شما با مشتری، بعد از نیز همچنان ادامه دارد؛ اینکه بدانید انتخاب مشتری تا چه حد درست بوده و رضایت او از تجربه محصول و خدمت شما تا چه میزان بوده است. فراموش نکنید که رابطه شما با مشتری یک رابطه دو سویه است؛ همزمان که انتظار دارید او دست به عمل بزند، باید حواستان به مدیریت ارتباط و تجربه مشتری نیز باشد.
مدل AIDA یا AIDAS نقش مهمی در بازگشت دوباره یا عدم بازگشت مشتری به سمت برند شما دارد. برای گذر از تمامی مراحل این مدل و تبدیل مشتریان بالقوه به مشتریان وفادار، میتوانید روی دانش و تجربه آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان حساب کنید.
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان
امروزه گوریلا مارکتینگ به عنوان یکی از تکنیکهای مورد استفاده در تبلیغات، در آگاهی از برند و اثرگذاری تبلیغات، نقش بسیار موثری دارد. پیشرفت تکنولوژی و بین المللی شدن در کنار فراگیر شدن رسانههای اجتماعی، کسبوکارهای مختلف را به سمت اتخاذ استراتژیهای رقابتی خلاقانه سوق داده است. در این بلاگ قصد داریم گوریلا مارکتینگ و انواع مختلف آن که در اجرای کمپینهای تبلیغاتی به کار گرفته میشوند را بررسی نماییم.
گوریلا مارکتینگ (Guerrilla Marketing) که با عنوان بازاریابی پارتیزانی یا بازاریابی چریکی نیز شناخته میشود، یکی از تاکتیکهای بازاریابی است که کمپانیها با تمرکز بر اصل غافلگیری و تعاملات غیرمعمول و هیجانانگیز، توجه طیف بسیاری از مخاطبان هدف را نسبت به محصول یا خدمت خود جلب مینمایند. در بازاریابی سنتی با تکیه بر تعاملات سنتی و بودجه محدود، پیام مورد نظر برند از طریق کانالهای ارتباطی مشخص به جامعه هدف، انتقال داده میشود؛ اما المانهای اجرایی گوریلا مارکتینگ تا حد زیادی به غافلگیری مخاطب وابسته هستند و به کسبوکارها امکان میدهند توجه مخاطبان هدف خود را به محتوا و پیام برند، با شیوههای غیر معمول و شگفتانگیز، جلب نمایند. تاکتیکهای اجرایی گوریلا مارکتینگ علاوه بر تاثیرگذاری سریع و غافلگیری مخاطب، جریانی از بازاریابی دهان به دهان ایجاد میکنند و منجر به افزایش نرخ درگیری و وایرال شدن هرچه بیشتر محتوای مدنظر شما میشوند.
انواع گوریلا مارکتینگ عبارتند از
در این تکنیک با استفاده از قرار دادن اشیا جالب و جذاب، توجه افراد به پیام مورد نظر جلب میشود. تبلیغات چاپی، تلویزیونی و آنلاین ممکن است توسط مخاطب نایده گرفته شوند اما استفاده از این شیوه اجرایی گوریلا مارکتینگ، منجر میشود تا افراد حین مواجهه با اشیایی عجیب و غیر معمول ، محتوا و پیام برند را به خاطر بسپارند.
این تکنیک، با غافلگیری مخاطب، محتوای موردنظر خود را منتقل میکند. اقدامات غافلگیرانه برندها در قالب ایونت یا سناریوی غیر قابل پیشبینی و یا حتی در فضای رقابتی مربوط به رقبا، قابل انجام است. مانند اقدام خلاقانه BMW که با بیلبود تبلیغاتی رقیب خود AUDI، مخاطب را غافلگیر میکند.
در این تکنیک، بازاریابی بدون ایجاد آگاهی برای مخاطب انجام میشود. به عبارت دیگر فعالیتهای مربوط به برند، توجه مخاطب را به صورت مستقیم جلب نمیکنند. این نوع بازاریابی تقریبا در همه جا دیده میشود. استفاده از محصولات برندهای مختلف در فیلمها و سریالها نمونه ای از اجرای این تکنیک است.
BUZZ مارکتینگ بر تاثیرگذاری مخاطب و پر رنگ کردن یک محتوا از طریق به اشتراکگذاری آن در شبکههای اجتماعی یا تکنیکهای بازاریابی دهان به دهان تاکید دارد. در این روش، صحبت پیرامون یک محصول یا خدمت و به اشتراکگذاری آن با دیگران، مورد توجه قرار میگیرد.
نمایش دادن یک محتوا یا تصویر خاص از طریق پروژکتور در زمان و مکان مشخص و از پیش تعیین شده، به خصوص برای معرفی محصول جدید یا ایونتهای مشخص، یکی دیگر از تکنیکهای گوریلا مارکتینگ است.ماهیت غافلگیرانه و خلاق گوریلا مارکتینگ باعث شده است که با به کارگیری آن در حین پیادهسازی کمپینهای تبلیغاتی با افزایش نرخ درگیری مخاطب، بیشتر شدن مدت زمان به خاطرسپاری پیام و محتوای برند و افزایش بازاریابی دهان به دهان مواجه باشیم. علاوه بر موارد یاد شده، آنچه باعث شده است که گوریلا مارکتینگ به عنوان یک تاکتیک بازاریابی جذاب توسط کسبوکارها به صورت مداوم مورد استفاده قرار گیرد، ماهیت اقتصادی و کمهزینه بودن آن است. گوریلا مارکتینگ با وجود دارا بودن تمامی فاکتورهای جذاب و خلاقانه برای جلب توجه مخاطب، کسب مزیت رقابتی و سودآوری، در مقایسه با سایر روشهای بازاریابی، چندان پرهزینه نیست.
شرکت تبلیغاتی مات با ارائه کلیه خدمات بازاریابی، کسبوکار شما را در تدوین و پیادهسازی استراتژیهای رقابتی و کسب مزیت رقابتی از طریق تاکتیکهای خلاقانه بازاریابی یاری میکند.
منبع: شرکت تبلیغاتی مات
پیشرفت تکنولوژی، تلاطم و رقابت شدید در کنار فشارهای اجتماعی و بحران سرمایهداری جزئی از محیط پیچیده کسبوکار کنونی به شمار میروند. یکی از اولین مراحل تدوین استراتژی رقابتی برای سازمانها، کسب اطلاع از موقعیت کنونی و محیطی است که بنگاه در آن فعالیت میکند. در بلاگهای پیشین ماتریس رشد-سهم بازار (BCG) را به عنوان ابزاری برای سنجش موقعیت رقابتی بنگاه در فضای کسبوکار معرفی کردیم. رهبران کسبوکار برای تحلیل رقبا و کسب مزیت رقابتی و دستیابی به سود در بازی رقابتی، نیاز دارند محیط داخلی و خارجی بنگاه را به درستی شناسایی کنند. در این بلاگ قصد داریم چارچوب SWOT را به عنوان ابزاری که میتواند برای تعیین موقعیت و استراتژی رقابتی به کار گرفته شود، بررسی نماییم.
شناسایی محیط داخلی و خارجی بنگاه، یکی از نخستین گامهایی است که برای تدوین استراتژی برداشته میشود. اگر سازمان در تعیین اینکه کدام عوامل مربوط به محیط خارجی هستند، ضعیف عمل کند، در انتخاب استراتژی رقابتی خود دچار مشکل خواهد شد. برای حل این چالش، از معیار کنترل استفاده میشود؛ بدین ترتیب عواملی که سازمان بر آنها کنترل دارد، جزء محیط داخلی و عواملی که قادر به کنترل آنها نیست، جزء محیط خارجی محسوب میشوند. برای مثال مشتریان، تامینکنندگان و رقبا، جزئی از محیط خارجی هستند اما سود یک عامل درونی است.
چارچوب SWOT که برگرفته از 4 معیار ارزیابی است، انتخاب استراتژی رقابتی را برای سازمان سادهتر میکند. این ماتریس از بخشهای زیر تشکیل شده است:
محیط داخلی سازمان، دربردارنده کلیه عواملی است که سازمان قادر به کنترل آنها است. برای تدوین استراتژی، میبایست از نقاط قوت و ضعف کسبوکار خود به خوبی آگاه باشید.
یک مسابقه دو را در نظر بگیرید. همانطور که هر دونده برای پیشی گرفتن از رقیبی که در پیش روی خود قرار دارد، میبایستی بر نقاط قوت خود تکیه کند، در بازی رقابتی نیز کسبوکارها برای پیشیگرفتن از رقبای قدرتمند و بنگاههایی که جلوتر از آنها حرکت میکنند، میبایستی بر نقاط قوت خود تکیه کنند. برای شناسایی نقاط قوت خود، رقبای جلوتر از خود را در نظر گرفته و بررسی کنید با استفاده از کدام یک از توانمندیهای سازمانی خود، میتوانید از آنها پیشی بگیرید.
نقاط ضعف شرکت، از طریق مقایسه رقبایی که با فاصله کمی به دنبال شما در حال فعالیت هستند، قابل تشخیص هستند؛ چرا که نقاط ضعف شما به آنها امکان میدهد تا از شما پیشی بگیرند.
محیط خارجی در کنترل سازمان نیست. مدل PESTLE برای شناخت محیط خارجی مورد استفاده قرار میگیرد.
برخی تغییرات محیط بیرونی بنگاه، میتوانند بر سازمان تاثیر مثبت گذاشته و رسیدن به اهداف رقابتی را آسانتر نمایند. از این تغییرات با نام فرصت یاد میشود.
تغییرات محیط بیرونی بنگاه که دستیابی به اهداف رقابتی را دشوار میسازند، تهدید نامیده میشوند.پس از تعیین چارچوب SWOT، نوع استراتژی انتخابی توسط شرکت مشخص میشود. سازمانها میبایست با استفاده از نقاط قوت خود، با تهدیدهای محیطی مواجه شده و از فرصتهای پیش آمده، بیشترین بهرهبرداری را انجام دهند. عملکرد سازمان در پیادهسازی استراتژیهای طراحی شده با استفاده از کارت امتیازی متوازن (BSC) قابل سنجش است.
در محیط کسبوکار کنونی، همه چیز در حال تغییر است. نقاط قوت و ضعف سازمانها، هرگز ثابت نیستند و به طور مداوم میبایستی بازنگری و بررسی شوند. شرکت تبلیغاتی مات با ارائه کلیه خدمات بازاریابی و تبلیغاتی از طریق تیم متخصص و حرفهای، کسبوکار شما را در تدوین و پیادهسازی استراتژیهای خلاقانه بازاریابی یاری میکند.
اگر در زمینهی بهینهسازی موتورهای جستجو یا سئو فعالیت میکنید یا به عنوان صاحب یک وبسایت تمایل دارید وبسایت شما در صدر نتایج جستجوی گوگل قرار بگیرد، لازم است با الگوریتمهای گوگل آشنا باشید. گوگل با توجه به مجموعهای از دستورالعملها و قواعد، وبسایتها را بررسی و رتبهبندی کرده و پس از رسیدن به شناخت صحیح از این وبسایتها و بررسی اعتبار آنها ، کاربران را متناسب با هدفشان به مسیر درست هدایت میکند.
اگر شاهد یک افت ناگهانی در میزان ترافیک وبسایت و رتبهی آن شدهاید، فکر استفاده از روشهای موقتی مانند سئوی کلاه سیاه را از سر خود بیرون کنید. در عوض میتوانید به کمک شناسایی این الگوریتمها این مشکلات را رفع کرده و وضعیت وبسایت را بهبود بخشید.
اگرچه میتوان گفت الگوریتمهای رتبه بندی وبسایتها توسط گوگل آشکار نیستند، اما تعدادی الگوریتمهای جانبی وجود دارد که به هدف بهبود نتایج جستجو، درک صحیح از عبارات جستجو، اعتبار بخشی به سایتها، تشخیص سایتهای اسپم و در یک کلام ارائه نتایج “کاربرمحور” به کار میروند. در حقیقت، هوش مصنوعی به کمک گوگل آمده و نتایج را در راستای رضایت مخاطب بهبود میدهد. برای آشنایی با این 14 الگوریتم معروف، در این مقاله و مقالات بعدی با ما همراه باشید.
شاید این سوال برای شما پیش آمده که چرا وبسایت جدیدتان با وجود محتوای ارزشمند، رعایت تمام قوانین سئو و وجود لینکهای طبیعی به مدت چند ماه در نتایج جستجوی گوگل، به خصوص در نتایج اولیه ظاهر نمیشود؟ این موضوع نتیجهی وجود الگوریتم جعبه شنی یا سند باکس گوگل است. پیش از ایجاد الگوریتمهای پاندا و پنگوئن، سایتهای اسپم بسیاری میتوانستند به نتایج اولیه جستجوی گوگل راه پیدا کنند. اگر چه گوگل به صورت رسمی وجود این الگوریتم را تایید یا تکذیب نکرده است، اما متخصصین سئو بر این باورند که گوگل با توجه به این الگوریتم از سال 2004 تا کنون، از ابتدای راهاندازی وبسایت شما، یک بازه زمانی را در نظر گرفته و در آن مدت عملکرد وبسایت شما را در تمام جوانب مورد بررسی قرار میدهد تا از اسپم نبودن و کیفیت آن اطمینان حاصل کند. در حقیقت تا پایان این بازه زمانی، درست هنگامی که گوگل وبسایت شما را ارزشمند تشخیص دهد، وبسایت شما با رقبای قدرتمندتان در گوگل رقابت نمیکند. استفاده از تکنیکهای سئوی کلاه سفید، تولید محتوای کاربرپسند و ارزشمند، لینک بیلدینگ داخلی و دریافت لینکهای طبیعی از وبسایتهای قدرتمند، میتواند به وبسایت شما کمک کند تا هرچه سریعتر از جعبه شنی گوگل خارج شده و به دنیای پررقیب آن وارد شوید.
گوگل الگوریتم کافئین را در سال 2009 با هدف ایجاد تغییر کلی در ساختار رتبهبندی خود معرفی کرد. سرعت بیشتر در ایند وبسایتها، نمایش نتایج جستجوی بیشتر، مرتبطتر و بهروزتر و افزایش شدید ظرفیت محتوایی گوگل از مزایای الگوریتم کافئین هستند. به طور کلی میتوان گفت گوگل با ارائهی این الگوریتم، تحولی عظیم در خدمت خود به کاربران ایجاد کرده تا روز به روز بر میزان رضایت آنها بیافزاید.
الگوریتم پاندا در فوریه 2011 توسط گوگل معرفی شد. با توجه به این الگوریتم، گوگل میتواند محتوای باکیفیت را از محتوای ناقص، کوتاه، کپی شده و بیارزش تشخیص داده و این سایتها را از نتایج جستجو حذف کند. دیگر نمیتوان با استفاده از ترفندهای سئوی کلاه سیاه مانند کپی کردن محتوا گوگل را گمراه کرد.
برخی شاخصههای مد نظر پاندا:
بنابراین به طور مستمر باید علاوه بر استفاده از تکنیکهای سئو، محتوای باکیفیت تولید کنید تا از طریق الگوریتم پاندای گوگل جریمه نشوید و همیشه در صدر نتایج جستجو ظاهر شوید.
الگوریتم تازگی محتوای گوگل در سال 2011 معرفی شد. با توجه به این الگوریتم، گوگل شاخصهایی برای ارزیابی تازه بودن محتوا در نظر گرفته و مطابق با آنها، تازهترین و بهروز ترین محتوا را به کاربران نمایش میدهد. اعمال تغییرات در محتوا، بالا بودن نرخ انگیجمنت کاربران (که نشان از مفید و تازه بودن محتوا دارد)، لینکبیلدینگ مستمر، بکلینکهای دریافت شده از وبسایتهای قدرتمند و بهروز، تاریخ انتشار محتوا یا آخرین تاریخ بهروز رسانی آن و وجود کلمات کلیدی مرتبط با محتوا، برخی از معیارهای گوگل برای بررسی تازه بودن محتوا هستند.
برای آشنایی با دیگر الگوریتمهای معروف گوگل در مقالات بعدی با ما همراه باشید.
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان
حتما به عنوان صاحب یک کسب و کار یا مدیر برندینگ هنگام اجرای یک کمپین تبلیغاتی، سوالاتی ذهن شما را درگیر کرده و برایتان پیش آمده که بخواهید شبهات را برطرف کنید، مطمئن شوید هیچ موردی از قلم نیفتاده، تا به این لحظه چه میزان از اهدافتان محقق شده و آیا در مسیر درستی قرار گرفتهاید؟
برای یافتن پاسخ این سوالات و اطمینان از دستیابی به موفقیت در تبلیغات، لازم است این 10 نکته را به عنوان شاخص ارزیابی کیفیت تبلیغات خود در نظر داشته باشید.
تمام برندهای موفق، یک مزیت رقابتی یا ویژگی بارز دارند که آن برند را از رقبا متمایز و متفاوت میکند. یک تبلیغ خوب باید این خصوصیت متمایز را در ذهن مخاطبان برجسته کرده و آن را تثبیت کند.
داشتن یک هدف واحد و متمرکز در اجرای کمپینهای تبلیغاتی بسیار ضروری است. برای رسیدن به این هدف، باید استراتژی تبلیغات و پیام آن نیز با رسانهها و ایدههایی که برای ایجاد تعامل با مخاطبان انتخاب میشود، همراستا باشند و بر یک هدف مشخص متمرکز شوند.
ارتباطات در صنعت تبلیغات، در واقع آن چیزی است که شنیده میشود نه آنچه گفته میشود! برای درک بهتر این جمله، بهتر است مثالی بزنیم. بسیاری از صاحبان کسب و کار قصد دارند در یک تبلیغ چندین نکته را بگنجانند و پیامهای زیادی را به گوش مخاطب برسانند، اما آنچه مخاطب میشنود، چندین پیام به هم ریخته است که در نهایت در ذهنش تثبیت نشده و آن تبلیغ اثربخشی خود را از دست میدهد. بنابراین همواره باید پیام اصلی خود را فریاد بزنید. اگر نمیتوانید یک پیام واحد را بدون هرگونه پیچیدگی به مخاطب انتقال دهید، بنابراین ایدهی تبلیغاتی شما بسیار پیچیده بوده و مخاطب را سردرگم خواهد کرد.
داشتن ایدههای جذاب تبلیغاتی نه تنها موفقیت شما را تا حد زیادی تضمین میکند، بلکه به ثبات رویه شما کمک میکند. چرا که رفته رفته وادار میشوید تفکرات استراتژیک و دیگر فعالیتهای خود مانند استراتژیهای برندینگ و بازاریابی، توسعه برند، تدوین استراتژی دیجیتال مارکتینگ در زمینههای مختلفی مانند بازاریابی شبکههای اجتماعی،برنامهریزی یا رسانه، طراحی وبسایت، بهینهسازی موتورهای جستجو و … را با این ایدهی بزرگ همسو کنید. در نتیجه مخاطبان شما سادهتر با این ایدهی خلاقانه ارتباط برقرار میکنند.
مخاطبان شما روزانه در معرض آگهیهای تبلیغاتی بسیاری قرار میگیرند. در مرحله اول مهم این است که کدام تبلیغ توجه آنها را بیشتر به خود جلب میکند، زیرا در غیر این صورت حتی نام برند شما را به خاطر نخواهند آورد! در مرحله بعدی، یک آگهی تبلیغاتی باید به گونهای طراحی شود که مخاطب را به تعامل واداشته و به انجام عمل مورد نظر شما ترغیب کند. توضیح این موضوع در مورد تبلیغات دیجیتال واضحتر است. به عنوان مثال، یک آگهی تبلیغاتی موفق در شبکههای اجتماعی میتواند توجه مخاطبان بسیاری را جلب کرده و آنها را به نوشتن نظرات، بازنشر مطالب، شرکت در مسابقات دیجیتال و تعامل با دیگر مشتریان ترغیب کند. یا یک لندینگ پیج با CTA جذاب در هدایت کاربران به سمت انجام عمل مورد نظر شما تاثیر بسیاری دارد.
توجه مغز انسان ناخوداگاه به سمت عکسها، ویدیوها، رنگها و به طور کلی ویژگیهای بصری یک تبلیغ جلب میشود. بنابراین نباید از اهمیت طراحی بهینهی ویژگیهای بصری یک آگهی تبلیغاتی غافل شوید تا بتوانید از این طریق نام برند خود را در ذهن مخاطبان ثثبیت کنید و نرخ تبدیل را افزایش دهید. فراموش نکنید این ویژگیها باید منعکس کنندهی ویژگیهای بصری برند بوده و با هویت آن همراستا باشند.
به فکر راه حل باشید، نه محصول! یکی از دلایل اصلی که مشتریان حاضر به استفاده از خدمات یا محصولات برند شما هستند، این است که نیاز، چالش یا مشکل خود را از این طریق حل کنند. بنابراین هدف یک تبلیغ خوب نباید بر محصول متمرکز شود، بلکه باید به مخاطب نشان دهد برند شما به فکر ارائه راه حل برای مشکلات آنهاست و به خواستههای مشتریان خود اهمیت بسیاری میدهد.
یک برند باید بداند کدام ایده را به کدام مشتریان ارائه میکند. شناخت صحیح از پرسونای مخاطب به شما کمک میکند تا همواره در راستای نیازها و سلایق مشتریان گام بردارید و محصولات، خدمات و ایدههای خلاقانه و در عین حال مرتبط را با هر پرسونا ارائه دهید.
یکی از اهداف برگذاری کمپینهای تبلیغاتی، جهت دادن به دیدگاه مشتریان نسبت به هویت برند شماست. ممکن است گاهی این دیدگاه حقیقت نداشته باشد، اما لازم است بدانید در بسیاری از موارد مخاطبان شما بر اساس همین دیدگاه و ادراک خود از برند، تصمیم میگیرند که با آن تعامل کنند و حتی به مشتری وفادار شما تبدیل شوند. بنابراین جهت دادن صحیح به این بینش و قرار دادن مخاطبان در وضعیتی که احساس کنند تنها چارهی مشکلشان نزد برند شماست، کاری بسیار مهم است.
از داستان برند خود صحبت کنید. پشت سر نام هر برند، داستانی نهفته که منعکس کنندهی تاریخچه، ماموریت، چشمانداز و ارزشهای آن کسب و کار است. داستان هر برند باید با مخاطبان متناسب بوده و بهگونهای متفاوت از متون تبلیغاتی، احساسات آنان را درگیر کند. یک داستان برند خلاقانه و واقعی، به سرعت اعتماد مخاطبان را جلب کرده و پتانسیل بالایی برای وایرال شدن دارد.
برای اجرای کمپینهای خلاقانه بازاریابی دیجیتال با یک استراتژی قدرتمند، در مسیری مطمئن و متناسب با کسب و کار خود، با آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان همراه باشید.
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان
کسب و کارهای دیجیتال برای ماندن در مسیر و رشد خود در فضای پر رقیب بازار، همواره باید پویا باشند و خود را با روند روبهرشد صنعت همگام کنند. یکی از استراتژیهای لازم در این راستا، تولید محتوای باکیفیت و بازاریابی محتوا است. در عین حال، بهینهسازی موتورهای جستجو یا سئو و رعایت قوانین آن برای صاحبان وبسایت الزامی است، چرا که این محتوا در نهایت باید توسط کاربران دیده شود. در حقیقت باکیفیتترین محتوا، اگر در نتایج اولیهی جستجوی گوگل مشاهده نشود، در عمل توسط مخاطبان دیده نشده و کسب و کار را به اهداف خود نمیرساند.
لینکسازی یا لینک بیلدینگ، یکی از کارهای مهمی است که برای بهینهسازی موتورهای جستجو یا سئو، در دو نوع لینک بیلدینگ داخلی و خارجی انجام میشود.پیش از این در مقاله انواع لینک بیلدینگ، در مورد لینک بیلدینگ خارجی یا روشهای دریافت بکلینک صحبت کردهایم. این نوع لینکها از نظر گوگل لینکهای طبیعی محسوب شده و با ارزش هستند.
میتوان گفت تولید محتوای با کیفیت، با ارزش و مفید، یکی از مهمترین و منطقیترین دلایلی است که وبسایتهای دیگر را به لینک دادن به وبسایت شما ترغیب میکند. در حالی که تولید محتوای ارزشمند و ترغیب کننده کار سادهای نیست، در این مقاله قصد داریم به 8 نکته در این زمینه اشاره کنیم تا بتوانید پتانسیل محتوای خود را برای دریافت لینک طبیعی بالا ببرید.
یکی از موفقترین استراتژیهای بازاریابی محتوا، تولید محتوای همیشه سبز یا Evergreen Content است. این نوع محتوا، برخلاف انواع دیگری از محتوا مانند اخبار روز، با گذشت زمان اعتبار خود را از دست نداده و تا مدتهای بسیاری میتوانند مرجع و منبع مفیدی برای افراد باشند. چگونهها، مقالات آموزشی، راهنماها، تاریخچهها، انواع داستان از جمله داستان برند، لیستها و تاپ لیستها، واژهنامه و اصطلاحات پرکاربرد و مطالعات موردی، نمونههایی از محتوای همیشه سبز هستند.
طبق تحقیقات انجام شده، مغز انسان محتوای بصری را تا چندهزار برابر سریعتر از محتوای متنی پردازش میکند. بنابراین استفاده از این نوع محتوا مخاطب بسیاری را به خود جلب کرده و میزان انگیجمنت را افزایش میدهد. همچنین طبق آمار موجود، مقالاتی که در آنها از ویدیو، عکس و اینفوگرافی مرتبط، غیر تکراری و مفید استفاده شده است، به مراتب بیشتر لینک دریافت کردهاند.
برای نوشتن یک مقاله خوب، منابع مختلفی در دسترس است. طبق تحقیقات به عمل آمده، مقالاتی که اطلاعات آنها بر اساس آمار و حقایق علمی، مستندات موجود و نتایج به دست آمده از تحقیقات تنظیم میشوند و منابع معتبری دارند، پتانسیل بالاتری برای دریافت بکلینک از وبسایتهای معتبر خواهند داشت.
اضافه کردن نظرات متخصصان صنعت و اینفلوئنسرها و نقل قول از منابع بسیار معتبر به مقالات، همانند استفاده از آمارهای معتبر و نتایج تحقیقات، بر اعتبار محتوا میافزاید. بنابراین محتوای شما از دید صاحبان دیگر وبسایتها ارزش بیشتری برای لینک دادن پیدا میکند و شانس دریافت بک لینکهای معتبر افزایش مییابد.
یکی دیگر از راههای موثر در دریافت بک لینک، نشر مطالعات موردی و همچنین نمونه کارهای موفق و تجربیات سازمان خود در زمینههای مرتبط است. برای مثال، اگر محصول یا خدمت شما به حل مشکلات یا موفقیت افراد یا سازمانی دیگر کمک کرده یا یک فرضیه موجود در صنعت خود را به صورت عملی به اثبات رساندهاید، میتوانید آن را در قالب مقالاتی منسجم در وبسایت ذکر کنید. استفاده از این استراتژی علاوه بر جلب اعتماد مخاطب، سیگنال مثبتی برای لینک بیلدینگ خارجی محسوب میشود.
اگرچه محتوای آموزشی و راهنماهای گام به گام، زیرمجموعهی محتوای همیشه سبز هستند، اما به دلیل اهمیت آن، در موردی جداگانه به آن اشاره میکنیم. طبق تحقیقات معتبر انجام شده، مقالات طولانی و دارای بیش از 2500 کلمه، لینک بیشتری دریافت کردهاند. علت طولانی بودن این مقالات، اشاره به جزییات در رابطه با یک موضوع، آموزش گام به گام، کیفیت بالا و جامع و کامل بودن آن مطلب است.
در سالهای اخیر پادکستها مورد توجه افراد و همچنین موتورهای جستجو قرار گرفتهاند. تولید و نشر پادکستهای مفید و باکیفیت، علاوه بر داشتن نقش مثبت در سئو، میتوانند در دریافت لینک از منابع معتبر موثر باشند. برای مثال، اگر پادکست تولید شده، شامل مصاحبه با فردی متخصص یا سرشناس باشد، قطعاً از وبسایت آن شخص و دیگر منابع مرتبط با آن حوزه، لینک دریافت خواهید کرد.
اگر در کسب و کار دیجیتال خود نیاز به تولید محتوای باکیفیت دارید، این کار را به آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان برونسپاری کنید.
منبع: آژانس دیجیتال مارکتینگ ماکان
درباره این سایت